"قرظ" نام برگی است که با آن پوستها را دباغی میکرده اند. "حثالة" یعنی زیادی و اضافی یک چیز، و در اینجا اضافی آن برگی که به وسیله آن دباغی میکرده اند.
وقتی به وسیله این برگ دباغی میکنند، تا اندازه ای که رنگ و خاصیت و نیرو دارد مصرف میشود و زیادیهایش دور ریخته میشود، این زیادی چقدر ارزش دارد؟! حضرت میفرماید: دنیا در نظر شما از این هم بی ارزشتر باشد.
"قراضة" زیادی چیزهایی است که با قیچی چیده میشود. "جلم" قیچی های بزرگی است که با آن پشم میچینند. لابلای پشم های چیده شده مقداری خرده پشم و آشغال هست که از پشم ها جدا میکنند و دور میریزند این را میگویند "قراضة".
"و اتعظوا بمن کان قبلکم، قبل أن یتعظ بکم من بعدکم، و ارفضوها ذمیمة ؛ فانها قد رفضت من کان أشغف بها منکم"
(و موعظه شوید به وسیله کسانی که پیش از شما بوده اند، پیش از آنی که موعظه شوند به وسیله شما کسانی که بعد از شما میآیند، و دور اندازید دنیا را در حالی که پست است، زیرا این دنیا دور انداخته کسانی را که علاقه آنها به دنیا بیشتر از شما بوده است.)
گفتگوی حضرت عیسی با دنیا
در اینجا مناسب است روایتی را از شرح نهج البلاغه خوئی برایتان بخوانم: "روی أن عیسی (ع) کوشف بالدنیا فرآها فی صورة عجوزة هتماء، علیها من کل زینة، فقال لها کم تزوجت ؟ قال: لا أحصیهم، قال: فکلهم مات عنک أو طلقوک ؟ قال: بل کلهم قتلت، قال عیسی (ع): بؤسا لازواجک الباقین کیف لایعتبرون بأزواجک الماضین ! کیف أهلکتهم واحدا واحدا و لایکونون منک علی حذر"منهاج البراعة، ج 4، ص 58 روایت شده است که دنیا برای حضرت عیسی در قیافه پیرزن بی دندانی ظاهر شد که خودش را به