افراد را کوچک کرده است، جامعه ای که رو به فساد باشد این طور اشخاص را نادیده میگیرد و به آنها بی اعتنایی میکند.
"فهم فی بحر أجاج"
(پس گویی آنها در دریایی شور هستند.)
کسی که در دریای شور باشد، آب شور برای رفع عطش او به کار نمی آید، اما اگر کسی از دور نگاه کند میگوید او در دریاست، غافل از این که دریا شور است و به درد این آدم نمی خورد. اگر انسان در جامعه ای باشد که با روح او سازگار نیست گویا در آن جامعه بیگانه و تنهاست.
"أفواههم ضامزة ، و قلوبهم قرحة ، و قد وعظوا حتی ملوا، و قهروا حتی ذلوا، و قتلوا حتی قلوا"
(دهانهایشان ساکت است، و قلب هایشان مجروح و ناراحت، مردم را موعظه کرده اند تا هم خودشان خسته شده اند و هم مردم، در جامعه مقهور شده اند تا این که ذلیل و خوار شدند، و کشته شده اند تا این که عده آنها کم شده است.)
"ضامز" به معنای ساکت است. خلاصه سخن حضرت این است که اهل حق و مردان خوب در جامعه ای که رو به فساد است دشمن زیاد دارند، چون کسی به سخن آنها گوش نمی کند ساکت اند و از بس مورد آزار و بی توجهی قرار گرفته اند دلهایشان رنجور است، از بس موعظه کرده اند و کسی توجه نکرده خسته شده اند، جامعه به آنها اعتنایی ندارد، و دشمن آنها را میکشد و تعداد آنها کم شده است.
جایگاه دنیا و عبرت از پیشینیان
"فلتکن الدنیا فی أعینکم أصغر من حثالة القرظ، و قراضة الجلم"
(پس باید دنیا در نظر شما از دور ریخته های برگ دباغی، و چیده شده قیچی پشم چینی کوچکتر و بی ارزشتر باشد.)