شورای شش نفری عمر
"حتی اذا مضی لسبیله، جعلها فی جماعة زعم أنی أحدهم"
(تا این که خلیفه دوم هم راهش را طی کرد و رفت، خلافت را در جماعتی قرار داد که وانمود میکرد من یکی از آنها هستم.)
در بعضی از نسخه ها دارد "جعلها فی ستة" یعنی خلافت را در شش نفر قرار داد. "زعم، یزعم" به معنای گمان کردن است و از افعال قلوب، اما "زعم، یزعم" معنایش گفتاری است که خلاف واقع باشد. در واقع حضرت میخواهد بفرماید: عمر گفت من یکی از افراد شورا باشم اما در واقع نمی خواست و به گونه ای شورا را تعیین و طراحی کرد که من از گردونه خارج شوم.
به عمر پیشنهاد کردند که عبدالله پسرش را به عنوان خلیفه تعیین کند، عمر گفت: از اولاد خطاب یک نفر بس است؛ و شورایی مرکب از شش نفر تشکیل داد: حضرت امیرالمؤمنین، عثمان، طلحه، زبیر، سعد وقاص و عبدالرحمن بن عوف. شورا را به نحوی طراحی کرد که در هر صورت حضرت علی (ع) از گردونه خارج شود، و عثمان به خلافت برسد، زیرا گفت خلیفه کسی است که اکثریت با او باشند؛ و اگر مساوی شد و سه نفر در یک طرف و سه نفر در طرف دیگر قرار گرفتند، خلیفه کسی است که عبدالرحمن بن عوف با او باشد. عمر حضرت علی (ع) را در شورا قرار داد، زیرا نمی توانست شخصیتی را که پیغمبراکرم (ص) برای خلافت بعد از خودش تعیین فرموده بود در این شورا نادیده بگیرد.
سعد وقاص را قرار داد، زیرا میدانست او نسبت به علی کینه مخصوصی دارد، چون میگویند حضرت علی پدرش و همچنین بعضی از خویشاوندان او را در جنگ بدر کشته بود. طلحه هم نسبت به حضرت علی خوش بین نبود و کینه هایی داشت. عبدالرحمن بن عوف هم شوهر خواهر عثمان بود، البته خواهر مادری او،