صفحه ۵۰۱

"مهانة" به معنای خوار بودن است. "حد" به معنای تیزی، و "کلالة" به معنای کند شدن است، "کل" و "کلیل" صفت مشبهه آن است. "نضیض" یعنی کم بودن، و "وفر" به معنای مال است.

خلاصه دسته اول آن کسانی هستند که می‎خواهند فساد کنند اما چون ضعیف هستند و اعتماد به نفس ندارند و قدرت و پول و ثروت و امکانات ندارند، فساد نمی کنند. آبی وجود ندارد وگرنه شناگر ماهری هستند.

دسته دوم:

"و منهم المصلت لسیفه، والمعلن بشره، و المجلب بخیله و رجله، قد أشرط نفسه، و أوبق دینه، لحطام ینتهزه، أو مقنب یقوده، أو منبر یفرعه"

(و از آنهاست کسی که شمشیرش را از غلاف کشیده، و شرش را علنی کرده است، سواره نظام و پیاده نظامش را آورده، و خودش را آماده کرده، و دینش را از بین برده و تباه کرده است؛ برای متاعی از دنیا که می‎خواهد آن را به غنیمت ببرد، یا فوج سربازی که بر آنها فرمان دهد، یا منبری که بالای آن برود.)

"رجل" و "رجل" هر دو جمع "راجل" است، یعنی پیاده نظام. "أشرط" یعنی خود را مهیا کرده، مهیا کردن برای فساد. "حطام" یعنی متاع دنیا، چیزهایی مثل بوته ها را که می‎خشکد و خرد می‎شود می‎گویند "حطام"، مال دنیا و متاع دنیا چون چیز بی ارزش است به آن می‎گویند "حطام". "ینتهز" به معنای "یغتنم" می‎باشد، یعنی به غنیمت ببرد. "مقنب" گروهی سرباز را می‎گویند که بین سی تا چهل نفر باشد. "یفرعه" یعنی "یعلوه" برود بالای آن.

خلاصه دلش مال می‎خواهد یا ریاست بر سربازانی که به آنها فرمان دهد، یا که منبر برود و مرید داشته باشد، امر و نهی کند، و با ریاست شر به پا کند. نظر حضرت به منبرهایی است که بالای آن می‎رفتند و پا روی حق می‎گذاشتند، این منبرها در اختیار حکومتها بوده است.

ناوبری کتاب