"مهانة" به معنای خوار بودن است. "حد" به معنای تیزی، و "کلالة" به معنای کند شدن است، "کل" و "کلیل" صفت مشبهه آن است. "نضیض" یعنی کم بودن، و "وفر" به معنای مال است.
خلاصه دسته اول آن کسانی هستند که میخواهند فساد کنند اما چون ضعیف هستند و اعتماد به نفس ندارند و قدرت و پول و ثروت و امکانات ندارند، فساد نمی کنند. آبی وجود ندارد وگرنه شناگر ماهری هستند.
دسته دوم:
"و منهم المصلت لسیفه، والمعلن بشره، و المجلب بخیله و رجله، قد أشرط نفسه، و أوبق دینه، لحطام ینتهزه، أو مقنب یقوده، أو منبر یفرعه"
(و از آنهاست کسی که شمشیرش را از غلاف کشیده، و شرش را علنی کرده است، سواره نظام و پیاده نظامش را آورده، و خودش را آماده کرده، و دینش را از بین برده و تباه کرده است؛ برای متاعی از دنیا که میخواهد آن را به غنیمت ببرد، یا فوج سربازی که بر آنها فرمان دهد، یا منبری که بالای آن برود.)
"رجل" و "رجل" هر دو جمع "راجل" است، یعنی پیاده نظام. "أشرط" یعنی خود را مهیا کرده، مهیا کردن برای فساد. "حطام" یعنی متاع دنیا، چیزهایی مثل بوته ها را که میخشکد و خرد میشود میگویند "حطام"، مال دنیا و متاع دنیا چون چیز بی ارزش است به آن میگویند "حطام". "ینتهز" به معنای "یغتنم" میباشد، یعنی به غنیمت ببرد. "مقنب" گروهی سرباز را میگویند که بین سی تا چهل نفر باشد. "یفرعه" یعنی "یعلوه" برود بالای آن.
خلاصه دلش مال میخواهد یا ریاست بر سربازانی که به آنها فرمان دهد، یا که منبر برود و مرید داشته باشد، امر و نهی کند، و با ریاست شر به پا کند. نظر حضرت به منبرهایی است که بالای آن میرفتند و پا روی حق میگذاشتند، این منبرها در اختیار حکومتها بوده است.