"فمنی الناس لعمر الله بخبط و شماس، و تلون و اعتراض"
(پس قسم به خدا مردم مبتلا به راه و روشی شدند که از روی آگاهی نیست، و مبتلا به چموشی و رنگارنگی و عدم قاطعیت در حکم و به حرکت عرضی و غیر مستقیم شده اند.)
"منی" یعنی "ابتلی" گرفتار شده اند. "خبط" یعنی حرکت غیر معروف و نامتناسب؛ انسان آگاه که راهی را از روی معرفت و آگاهی طی کند مستقیم میرود، ولی آدمی که آگاه نیست مثل کسی که حالت مستی و جنون دارد از جاده خارج میشود، گاهی به سمت چپ میرود و گاهی به سمت راست. "شماس" چموشی، و "اعتراض" حرکتهای عرضی و غیر مستقیم را میگویند. در این کلمات حضرت دو احتمال هست:
احتمال اول: خلیفه یعنی خود عمر این گونه بوده است که همه حرکت هایش از روی ناآگاهی و چموشی و ناموزونی بوده، و در تصمیمات خود قاطع نبوده است. بنابر این احتمال این صفات برای عمر بوده است.
احتمال دوم: چون حکومت تدبیر نداشته و مسلط نبوده، و مجرای صحیحی را برای جامعه معین نکرده، مردم حرکت هایشان ناموزون و درهم و برهم بوده است، در این صورت دزدی و ناامنی و خودسری در جامعه به وجود میآید. بنابر این احتمال این صفات برای جامعه بوده است.
به هرحال حضرت میفرماید: مردم گرفتار خشونت و چموشی و قلدری و ناموزونی شده بودند.
"فصبرت علی طول المدة ، و شدة المحنة"
(پس من بر آن مدت دراز و سختی رنج و اندوه صبر کردم.)
من بر سختی محنت و اندوه صبر کردم در حالی که مدتش طولانی بود. مدت خلافت ابوبکر دو سال و نیم بود اما مدت خلافت عمر ده سال و نیم، که اگر ابولؤلؤ او را نکشته بود بیشتر طول میکشید. حضرت بر این مدت طولانی صبر کردند.