کوهان شتر را نیز "عریکة" میگویند، اگر به معنای کوهان شتر باشد، وقتی کوهان شتر نرمتر باشد سواری او نرمتر است. حضرت میخواهد بفرماید: زبیر آدم نرمی است و میشود با او حرف زد؛ و طلحه غرور دارد و آدم لجبازی است، چیزهای بزرگ را کوچک میشمرد، کارهای بزرگی چون جنگ را که در آن مردم کشته میشوند و گرفتاریها دارد کوچک میشمرد، پس هرچه با او صحبت کنی و از عواقب و خطرات جنگ برایش بگویی فایده ندارد و در او تأثیر نمی کند.
علی (ع) در گفتگو با زبیر از نظر روانی روی یک مسأله عاطفی که خویشاوندی است تکیه میکند که تأثیرش بیشتر باشد، نمی گوید امیرالمؤمنین چنین میگوید، بلکه میفرماید: پسر دایی تو چنین میگوید. در داستان موسی و هارون وقتی حضرت موسی آمد و ریش هارون را گرفت، هارون به موسی عرض کرد (یا ابن ام )سوره طه، آیه 94 پسر مادرم، نگفت یا نبی الله. این از نظر روانی تأثیر بیشتری دارد.
ملاقات ابن عباس با زبیر اثر گذاشت و زبیر از صحنه جنگ کنار زد، آن که خیلی سرسختی میکرد طلحه بود، عبدالله پسر زبیر وقتی فهمید پدرش دارد از جنگ کنار میرود گفت: هان ای پدر از شمشیرهای علی ترسیدی، در صورتی که زبیر داشت متوجه خطای خود میشد، بالاخره زبیر حاضر به ادامه جنگ نشد تا این که "ابن جرموز" او را ترور کرد و حضرت علی (ع) از این ترور ناراحت شد.
"قال الشریف: اقول: هو أول من سمعت منه هذه الکلمة، أعنی "فما عدا مما بدا"
(سید رضی میگوید: کلمه "فما عدا مما بدا" از اول کسی که شنیده شد علی (ع) است.)
مقصود این است که "ما صرفک مما ظهر لک" چه چیز تو را منصرف کرد از آن چیزی که برایت ظاهر شده بود.