"فئ" میگویند چون سایه بعد از آن که تمام شد دوباره برمی گردد؛ اموال عمومی را هم "فئ" میگویند چون مال بیت المال و حکومت اسلامی میباشند و وقتی برگشت پیش حاکم مسلمین به آن "فئ" میگویند. لذا معنای "یستفیئه" چون باب استفعال برای طلب است چنین میشود که حضرت از زبیر طلب میکرد که برگردد.
تلاش حضرت علی (ع) برای جلوگیری از وقوع جنگ جمل
طلحه و زبیر با این که اول کسی بودند که با حضرت علی (ع) بیعت کردند، بیعت خود را شکستند و به مکه رفتند و عایشه را با خود همراه کردند و به بصره رفتند، مردم بصره را تحریک کردند و جنگ جمل را راه انداختند. حضرت برای این که جنگ نشود و اتمام حجت کرده باشد، عبدالله بن عباس را پیش زبیر فرستاد تا وساطت کند. حضرت به عبدالله بن عباس میفرماید:
"لاتلقین طلحة فانک ان تلقه تجده کالثور عاقصا قرنه، یرکب الصعب و یقول: هو الذلول، و لکن الق الزبیر، فانه ألین عریکة ، فقل له: یقول لک ابن خالک : عرفتنی بالحجاز، و أنکرتنی بالعراق، فماعدا مما بدا"
(با طلحه ملاقات نکن، به راستی که اگر او را ملاقات کنی مییابی او را همچون گاو نری که شاخش در هم پیچیده است، شتر چموش را سوار میشود و میگوید رام است، لکن زبیر را ملاقات کن که طبیعت او نرمتر است، پس به او بگو پسر دایی تو چنین گفته که مرا در حجاز - مدینه - شناختی و بیعت کردی و در عراق - بصره - مرا انکار میکنی و با من مخالفت میکنی، چه چیزی باعث شد که منحرف شوی از آن چیزی که بر تو ظاهر شد!)
در بعضی از نسخه ها به جای "تجده"، "تلفه" که هر دو به یک معنا میباشند آمده است.این مطلب در اکثر شرحهای نهج البلاغه مانند شرح عبده، شرح ابن ابی الحدید، منهاج البراعة و شرح ابن میثم آمده است. "عاقص" به معنای در هم پیچیدگی شاخ است. "صعب" به معنای شتر چموش، و "ذلول" به معنای شتر رام است. "عریکة" به معنای طبیعت است،