صفحه ۴۹۱

"فئ" می‎گویند چون سایه بعد از آن که تمام شد دوباره برمی گردد؛ اموال عمومی را هم "فئ" می‎گویند چون مال بیت المال و حکومت اسلامی می‎باشند و وقتی برگشت پیش حاکم مسلمین به آن "فئ" می‎گویند. لذا معنای "یستفیئه" چون باب استفعال برای طلب است چنین می‎شود که حضرت از زبیر طلب می‎کرد که برگردد.

تلاش حضرت علی (ع) برای جلوگیری از وقوع جنگ جمل

طلحه و زبیر با این که اول کسی بودند که با حضرت علی (ع) بیعت کردند، بیعت خود را شکستند و به مکه رفتند و عایشه را با خود همراه کردند و به بصره رفتند، مردم بصره را تحریک کردند و جنگ جمل را راه انداختند. حضرت برای این که جنگ نشود و اتمام حجت کرده باشد، عبدالله بن عباس را پیش زبیر فرستاد تا وساطت کند. حضرت به عبدالله بن عباس می‎فرماید:

"لاتلقین طلحة فانک ان تلقه تجده کالثور عاقصا قرنه، یرکب الصعب و یقول: هو الذلول، و لکن الق الزبیر، فانه ألین عریکة ، فقل له: یقول لک ابن خالک : عرفتنی بالحجاز، و أنکرتنی بالعراق، فماعدا مما بدا"

(با طلحه ملاقات نکن، به راستی که اگر او را ملاقات کنی می‎یابی او را همچون گاو نری که شاخش در هم پیچیده است، شتر چموش را سوار می‎شود و می‎گوید رام است، لکن زبیر را ملاقات کن که طبیعت او نرمتر است، پس به او بگو پسر دایی تو چنین گفته که مرا در حجاز - مدینه - شناختی و بیعت کردی و در عراق - بصره - مرا انکار می‎کنی و با من مخالفت می‎کنی، چه چیزی باعث شد که منحرف شوی از آن چیزی که بر تو ظاهر شد!)

در بعضی از نسخه ها به جای "تجده"، "تلفه" که هر دو به یک معنا می‎باشند آمده است.این مطلب در اکثر شرحهای نهج البلاغه مانند شرح عبده، شرح ابن ابی الحدید، منهاج البراعة و شرح ابن میثم آمده است. "عاقص" به معنای در هم پیچیدگی شاخ است. "صعب" به معنای شتر چموش، و "ذلول" به معنای شتر رام است. "عریکة" به معنای طبیعت است،

ناوبری کتاب