صفحه ۴۸۳

"أفوق" تیری است که فوقش یعنی سرش شکسته باشد. "ناصل" تیری است که بی پیکان باشد، چنین تیری دو عیب دارد: اولا نمی شود تیر انداخت و ثانیا بر فرض تیر انداخته شود پیکان ندارد که اثر کند. کمانهایی که سابق بوده یک زه داشته و در زه جایی بوده است که تیر به آن وصل می‎شده و تیر هم دارای دو قسمت بوده، یک قسمت آن که باید به زه گیر کند و به آن "فوق" می‎گفتند، و قسمت دیگر تیزی سر تیر که به آن "نصل" می‎گفتند.

خلاصه حضرت می‎خواهد به مردم کوفه بفرماید: شما اثر و نتیجه ندارید، اولا نمی شود با شما وارد میدان جنگ شد و ثانیا بر فرض هم که وارد شدید در میدان جنگ نمی کنید.

"أصبحت و الله لا اصدق قولکم، و لا أطمع فی نصرکم، و لا أوعد العدو بکم، ما بالکم ؟ ما دواؤکم ؟ ما طبکم ؟ القوم رجال أمثالکم، أ قولا بغیر علم ؟ و غفلة من غیر ورع ؟ و طمعا فی غیر حق ؟!"

(به خدا قسم صبح کردم در حالی که دیگر گفته شما را باور نمی کنم، و طمعی در این که مرا یاری کنید ندارم، دیگر نمی توانم دشمن را به وسیله شما بترسانم، چه شده است شما را؟ دوای درد شما چیست ؟ چه چیز شما را معالجه می‎کند؟ اهل شام هم مردمانی هستند مثل شما، آیا سزاوار است گفتار بدون علم ؟ و غفلت بدون ورع ؟ و طمع بدون استحقاق ؟!)

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ناوبری کتاب