چنین کاری کند او را بکشید.شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 26 سپس او در دفاع از سخن عمر میگوید: "واعلم أن هذه اللفظة من عمر مناسبة للفظات کثیرة کان یقولها بمقتضی ماجبله الله تعالی علیه من غلظ الطینة و جفاء الطبیعة و لا حیلة له فیها لانه مجبول علیها لایستطیع تغییرها" این لفظ عمر مناسب است با لفظهای دیگری که میگفته، برای آنچه خدا در طبیعت عمر قرار داده بود که طینتش غلیظ بود، و طبیعتش طبیعت با جفایی بود، و نیرنگ و حقه بازی نمی کرد، برای این که طبیعتش این بود و بر این طبیعت خلق شده بود، نمی توانست طبیعتش را تغییر دهد.
بعد ابن ابی الحدید ادامه میدهد: "و لا ریب عندنا أنه کان یتعاطی ان یتلطف و ان یخرج الفاظه مخارج حسنة لطیفه فینزع به الطبع الجاسی و الغریزة الغلیظة الی امثال هذه اللفظات و لایقصد بها سوء و لایرید بها ذما و تخطئة" ما شکی نداریم که او میخواسته با لطف و مدارا حرف بزند و الفاظ خوبی بگوید، اما آن طبیعت خشن و ذاتی او را وادار میکرد تا تندی کند، و اگر عمر امثال این الفاظ را میگوید قصد سوئی نداشته، و نمی خواسته مذمت و تخطئه کند.
ابن ابی الحدید در ادامه به دو مورد دیگر از الفاظ ناهنجار عمر اشاره میکند، یکی این که میگوید: "کما قدمنا ذلک فی اللفظة التی قالها فی مرض رسول الله (ص)" همان گونه که در مورد کلامی که در بیماری رسول الله گفت شرح ابن ابی الحدید، ج 6، ص 51؛ و صحیح البخاری، کتاب المرضی، باب قول المریض: موقعی که پیامبراکرم (ص) در بستر بیماری بود فرمود: "ایتونی بدواة و کتف اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده ابدا" برای من دوات و کتفی بیاورید تا برای شما بنویسم نوشته ای را که بعد از آن هرگز گمراه نشوید. حضرت بعد از این که این کلام را فرمود بیهوش شد، و یک نفر از اصحاب حضرت خواست برود تا آنچه حضرت فرموده بود بیاورد، عمر گفت: "ارجع ان هذا الرجل لیهجر" برگرد که این مرد هذیان میگوید. همین مطلب را بیان داشتیم. ابن ابی الحدید میگوید: "و کاللفظات التی قالها عام الحدیبیة"