صفحه ۴۷

چنین کاری کند او را بکشید.شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 26 سپس او در دفاع از سخن عمر می‎گوید: "واعلم أن هذه اللفظة من عمر مناسبة للفظات کثیرة کان یقولها بمقتضی ماجبله الله تعالی علیه من غلظ الطینة و جفاء الطبیعة و لا حیلة له فیها لانه مجبول علیها لایستطیع تغییرها" این لفظ عمر مناسب است با لفظهای دیگری که می‎گفته، برای آنچه خدا در طبیعت عمر قرار داده بود که طینتش غلیظ بود، و طبیعتش طبیعت با جفایی بود، و نیرنگ و حقه بازی نمی کرد، برای این که طبیعتش این بود و بر این طبیعت خلق شده بود، نمی توانست طبیعتش را تغییر دهد.

بعد ابن ابی الحدید ادامه می‎دهد: "و لا ریب عندنا أنه کان یتعاطی ان یتلطف و ان یخرج الفاظه مخارج حسنة لطیفه فینزع به الطبع الجاسی و الغریزة الغلیظة الی امثال هذه اللفظات و لایقصد بها سوء و لایرید بها ذما و تخطئة" ما شکی نداریم که او می‎خواسته با لطف و مدارا حرف بزند و الفاظ خوبی بگوید، اما آن طبیعت خشن و ذاتی او را وادار می‎کرد تا تندی کند، و اگر عمر امثال این الفاظ را می‎گوید قصد سوئی نداشته، و نمی خواسته مذمت و تخطئه کند.

ابن ابی الحدید در ادامه به دو مورد دیگر از الفاظ ناهنجار عمر اشاره می‎کند، یکی این که می‎گوید: "کما قدمنا ذلک فی اللفظة التی قالها فی مرض رسول الله (ص)" همان گونه که در مورد کلامی که در بیماری رسول الله گفت شرح ابن ابی الحدید، ج 6، ص 51؛ و صحیح البخاری، کتاب المرضی، باب قول المریض: موقعی که پیامبراکرم (ص) در بستر بیماری بود فرمود: "ایتونی بدواة و کتف اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده ابدا" برای من دوات و کتفی بیاورید تا برای شما بنویسم نوشته ای را که بعد از آن هرگز گمراه نشوید. حضرت بعد از این که این کلام را فرمود بیهوش شد، و یک نفر از اصحاب حضرت خواست برود تا آنچه حضرت فرموده بود بیاورد، عمر گفت: "ارجع ان هذا الرجل لیهجر" برگرد که این مرد هذیان می‎گوید. همین مطلب را بیان داشتیم. ابن ابی الحدید می‎گوید: "و کاللفظات التی قالها عام الحدیبیة"

ناوبری کتاب