بنابراین هنگام هجرت پیغمبراکرم به مدینه حضرت علی بیست و سه سال داشت؛ پس این که حضرت میفرماید: سن من به بیست سال نرسیده بود که در جنگ قیام کردم، لابد حضرت علی (ع) آمادگی خود و درگیریهای مختصری را که با قریش و مشرکین قبل از هجرت پیغمبر(ص) داشته است حساب کرده، چون در این مدت پیامبراکرم درگیر بود و حضرت علی هم در رکاب پیغمبر بود. به هرحال حضرت میخواهد بفرماید: گناه ناکامی ها و شکست ها از من نیست، من هم علم جنگ دارم و هم به فنون جنگی آشنا هستم، هم نقشه و طرح جنگی دارم، گناه از اینهاست که حرف فرمانده خود را نمی شنوند، آدمی که حرفش را نشنوند مثل این است که رأی و نظری ندارد، نقشه ای که اجرا نشود مثل این است که نقشه ای نباشد.
وقتی این خطبه آتشین حضرت تمام شد مردی دست فرزند برادرش را گرفته آمد و گفت: یا علی من با این فرزند برادرم مثل بنی اسرائیل نیستیم که به حضرت موسی گفتند: (فاذهب أنت و ربک فقاتلا انا هاهنا قاعدون)سوره مائده، آیه 24 تو با پروردگارت برو جنگ کن فلسطین را بگیرید ما اینجا نشسته ایم، هر وقت گرفتی و تحویل ما دادی ما حاضریم در آن زندگی کنیم ! حضرت علی از این دو نفر تشکر کردند و فرمودند: با شما مشکل حل نمی شود.
خطبه 28
و من خطبة له (ع):
"أما بعد، فان الدنیا قد أدبرت، و آذنت بوداع"