صفحه ۴۲۲

دیگری رفته بودند و اطراف من کسی نبود، عده و عده نداشتم، و اگر با اهل بیتم قیام می‎کردم همه آنها شهید می‎شدند و به مقصد هم نمی رسیدم؛ لذا من نخواستم اهل بیت و وابستگان به پیغمبراکرم (ص) از بین بروند و این سلسله قطع شود، بقای نسل پیغمبر خواسته خدا بوده است، در واقعه کربلا حضرت سیدالشهداء و همه اصحاب و اولاد آن حضرت شهید می‎شوند، خدای تبارک و تعالی از روی تفضل چنان بیماری را بر حضرت زین العابدین (ع) مستولی می‎کند که دشمن تصور می‎کند او از دنیا خواهد رفت و در صدد قتل آن حضرت برنمی آید، و این لطف خدا بود که بیماری را بر حضرت زین العابدین مستولی کند تا شجره امامت باقی بماند، اگر نبود بیماری آن حضرت او را هم شهید می‎کردند و تقریبا نسل پیغمبر منقطع می‎شد. مسأله بقاء شجره نبوت مسأله مهمی است، باید به عنوان یادگار باقی بماند تا مردم را متوجه پیغمبر کند. پس دلیل این که حضرت علی (ع) برای گرفتن حق خود قیام نکرد نداشتن نیرو بود.

ابن ابی الحدید از کتاب "صفین" نصر بن مزاحم نقل می‎کند که حضرت علی بعد از وفات رسول الله بارها می‎فرمود: "لو وجدت أربعین ذوی عزم !"شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 22 کاش من چهل نفر صاحب تصمیم پیدا می‎کردم؛ بعد حضرت ناراحتی خود را از وضع موجود بیان می‎کند و می‎فرماید:

"و اغضیت عن القذی، و شربت علی الشجی"

(و چشم پوشیدم بر خاشاکی که در چشم بود، و آشامیدم در حالی که استخوانی در گلویم گیر کرده بود.)

"قذی" یعنی آشغال، وقتی خاشاکی به چشم انسان رفته باشد نمی تواند چشم را روی هم بگذارد، و وقتی استخوان در گلویش گیر کرده باشد نمی تواند آب بیاشامد، اما حضرت علی برای بیان شدت ناراضی بودن خود از وضع موجود

ناوبری کتاب