چند نمونه از لغزشها و عذرخواهی های عمر
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه مواردی از لغزشها و عذرخواهی های عمر را نقل میکند. از جمله این که وقتی پیغمبراکرم (ص) از دنیا رفت عمر راه افتاد و به مردم میگفت پیغمبر نمرده است، بلکه همچون موسی بن عمران که از قومش غایب شد و به کوه رفت و برگشت پیغمبر هم غایب شده و برمی گردد! بعد ابوبکر آمد و گفت مردم ! پیغمبرخدا(ص) از دنیا رفته، مگر این آیه قرآن را نخوانده اید: (أفان مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم)سوره آل عمران، آیه 144 آیا اگر پیغمبر بمیرد یا کشته شود شما از دین برمی گردید؟ وقتی ابوبکر این آیه را خواند هم عمر و هم گروهی گفتند: انگار مردم این آیه را تا به حال نشنیده بودند. در آنجا بود که عمر گفت: دانستم که پیغمبرخدا از دنیا رفته است.
مورد دیگر این که عمر گفت: نباید زنی مهریه اش از مهریه زنان پیغمبر زیادتر باشد، زنی در جواب عمر این آیه را تلاوت کرد: (و ءاتیتم احداهن قنطارا فلاتأخذوا منه شیئا أتأخذونه بهتانا و اثما مبینا)سوره نساء، آیه 20 اگر برفرض یک پوست گاو - یعنی مال بسیار - هم به زن خود مهریه دادید هیچ چیز از آن را حق ندارید بگیرید، آیا با بهتان و گناهی آشکار مهر او را میگیرید؟ وقتی که زن این آیه را خواند عمر گفت: "کل الناس أفقه من عمر حتی ربات الحجال"منهاج البراعة، ج 3، ص 62؛ و شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 178 و 182 تمام مردم از عمر فقیه تر و داناتر هستند حتی آن زنهای نوعروسی که در حجله ها هستند.
عمر صدای زن و مردی را از خانه ای شنید، شک کرد نکند اینها میخواهند خلافی انجام دهند، از دیوار بالا رفت، دید مرد و زن با هم مشغول عشق بازی هستند و یک خیک شراب هم دارند، عمر گفت: "یا عدو الله أکنت تری أن الله