است؛ کسی که در رأس جامعه است و اثر وجودی دارد، مردم برای او ارزش قائل اند، استاندار است، امام جمعه است، آیة الله است، وقتی شخصیتش شکست دیگر نمی تواند خدمت کند؛ و گناهش به گردن کسانی است که باعث شده اند که او نتواند خدمت کند و خدمتش زمین بماند؛و البته اگر هم گناه مقام و مسئولی از طرق قانونی محرز شد باید بدون هیچ مسامحه ای و با قاطعیت با او همان گونه عمل شود که با سایر مردم عمل میشود.(معظم له) انسان با آبرویش میتواند خدمت کند. لذا وقتی حضرت امیر را متهم میکنند که در مقام جنگ با دشمن میخواهی ضعف نشان دهی، چون تهمت بزرگی است و ضرر اجتماعی دارد، نصیحت میکند که بیایید توبه کنید تا خدا از تقصیرتان بگذرد، میفرماید:
"فاتقواالله عبادالله، و امضوا فی الذی نهجه لکم، و قوموا بما عصبه بکم، فعلی ضامن لفلجکم آجلا، ان لم تمنحوه عاجلا"
(پس حریم خدا را حفظ کنید ای بندگان خدا - واجبات خدا را انجام دهید و محرماتش را ترک کنید که لازمه اش ترس از خداست - و سیر کنید در راهی که خدا برای شما معین کرده، و قیام کنید به آنچه خدا به شما چسبانده - وظایفی که از طرف خدا به دوش شما آمده - که در این صورت علی ضامن پیروزی شماست در آخرت، اگر این پیروزی در دنیا به شما بخشیده نشد.)
"نهج" به معنای راه است. "عصب" به معنای چسباندن و بستن است.
رهنمود خطبه بیست و چهارم
خطبه بیست و چهارم خطبه کوتاهی بود اما بهره بزرگی از آن گرفته میشود، این که یکی از گناهان بزرگ در زندگی متهم کردن شخصیتهای جامعه است و این که انسان برای آنها شایعه پراکنی کند؛ البته ممکن است یکی از شخصیتها در گذشته اشتباهی را مرتکب شده باشد اما اکنون در پستی مشغول خدمت است و واقعا هم خدمت میکند، اگر برای این که او را در انتخابات یا کار دیگری شکست بدهیم،