صفحه ۴۰۳

است؛ کسی که در رأس جامعه است و اثر وجودی دارد، مردم برای او ارزش قائل اند، استاندار است، امام جمعه است، آیة الله است، وقتی شخصیتش شکست دیگر نمی تواند خدمت کند؛ و گناهش به گردن کسانی است که باعث شده اند که او نتواند خدمت کند و خدمتش زمین بماند؛و البته اگر هم گناه مقام و مسئولی از طرق قانونی محرز شد باید بدون هیچ مسامحه ای و با قاطعیت با او همان گونه عمل شود که با سایر مردم عمل می‎شود.(معظم له) انسان با آبرویش می‎تواند خدمت کند. لذا وقتی حضرت امیر را متهم می‎کنند که در مقام جنگ با دشمن می‎خواهی ضعف نشان دهی، چون تهمت بزرگی است و ضرر اجتماعی دارد، نصیحت می‎کند که بیایید توبه کنید تا خدا از تقصیرتان بگذرد، می‎فرماید:

"فاتقواالله عبادالله، و امضوا فی الذی نهجه لکم، و قوموا بما عصبه بکم، فعلی ضامن لفلجکم آجلا، ان لم تمنحوه عاجلا"

(پس حریم خدا را حفظ کنید ای بندگان خدا - واجبات خدا را انجام دهید و محرماتش را ترک کنید که لازمه اش ترس از خداست - و سیر کنید در راهی که خدا برای شما معین کرده، و قیام کنید به آنچه خدا به شما چسبانده - وظایفی که از طرف خدا به دوش شما آمده - که در این صورت علی ضامن پیروزی شماست در آخرت، اگر این پیروزی در دنیا به شما بخشیده نشد.)

"نهج" به معنای راه است. "عصب" به معنای چسباندن و بستن است.

رهنمود خطبه بیست و چهارم

خطبه بیست و چهارم خطبه کوتاهی بود اما بهره بزرگی از آن گرفته می‎شود، این که یکی از گناهان بزرگ در زندگی متهم کردن شخصیتهای جامعه است و این که انسان برای آنها شایعه پراکنی کند؛ البته ممکن است یکی از شخصیتها در گذشته اشتباهی را مرتکب شده باشد اما اکنون در پستی مشغول خدمت است و واقعا هم خدمت می‎کند، اگر برای این که او را در انتخابات یا کار دیگری شکست بدهیم،

ناوبری کتاب