صفحه ۴۰

ابوبکر یک مقدار با نرمی برخورد می‎کرد و اهل گذشت بود، ولی عمر همه را با خشونت می‎خواست انجام دهد.

"یغلظ کلمها"

(جراحتش غلیظ بود.)

"کلم" یعنی جراحت؛ اینجا مسأله جراحت در کار نیست، مراد این است که جراحتهایی که بر اثر تندیهای زبان خلیفه دوم به دلها نشسته خیلی غلیظ بود، بدین معنی که زود خوب نمی شد، به قول شاعر که می‎گوید:

جراحات السنان لها التیام ____ و لایلتام ما جرح اللسان

جراحتهایی که از سرنیزه پیدا شود خوب می‎شود اما جراحت زخم زبان خوب نمی شود.

"کلام" هم نقل شده؛ عبده می‎گوید اگر "کلام" باشد به معنای "ارض غلیظة" است،نهج البلاغه عبده، ج 1، ص 28 یعنی زمینش سخت و ناهموار بود. به هرحال حضرت می‎خواهد بفرماید طبیعت عمر خشن و تند بود.

"و یخشن مسها"

(و تماس و برخورد عمر با خشونت بود.)

مثل این که زبر است و نمی شود به او دست گذاشت، مردم نمی توانستند با عمر تماس بگیرند. هر کس پیش عمر می‎آمد او با خشونت و تندی برخورد می‎کرد، گره ای که باید با دست باز می‎شد عمر از فرط خشونت با دندان باز می‎کرد.

"و یکثر العثار فیها، و الاعتذار منها"

(و لغزش و اشتباه عمر و عذرخواهی از آن زیاد بود.)

"عثار" یعنی لغزش. ضمیرهای مؤنث (ها) در "کلامها، مسها، فیها و منها" همه به "حوزة (طبیعت)" برمی گردند.

ناوبری کتاب