ابوبکر یک مقدار با نرمی برخورد میکرد و اهل گذشت بود، ولی عمر همه را با خشونت میخواست انجام دهد.
"یغلظ کلمها"
(جراحتش غلیظ بود.)
"کلم" یعنی جراحت؛ اینجا مسأله جراحت در کار نیست، مراد این است که جراحتهایی که بر اثر تندیهای زبان خلیفه دوم به دلها نشسته خیلی غلیظ بود، بدین معنی که زود خوب نمی شد، به قول شاعر که میگوید:
جراحتهایی که از سرنیزه پیدا شود خوب میشود اما جراحت زخم زبان خوب نمی شود.
"کلام" هم نقل شده؛ عبده میگوید اگر "کلام" باشد به معنای "ارض غلیظة" است،نهج البلاغه عبده، ج 1، ص 28 یعنی زمینش سخت و ناهموار بود. به هرحال حضرت میخواهد بفرماید طبیعت عمر خشن و تند بود.
"و یخشن مسها"
(و تماس و برخورد عمر با خشونت بود.)
مثل این که زبر است و نمی شود به او دست گذاشت، مردم نمی توانستند با عمر تماس بگیرند. هر کس پیش عمر میآمد او با خشونت و تندی برخورد میکرد، گره ای که باید با دست باز میشد عمر از فرط خشونت با دندان باز میکرد.
"و یکثر العثار فیها، و الاعتذار منها"
(و لغزش و اشتباه عمر و عذرخواهی از آن زیاد بود.)
"عثار" یعنی لغزش. ضمیرهای مؤنث (ها) در "کلامها، مسها، فیها و منها" همه به "حوزة (طبیعت)" برمی گردند.