صفحه ۳۷

الی الحکام) یعنی دلوتان را به وسیله پول در دل حکام می‎فرستید که به نفعتان قضاوت کنند، یعنی پول را رشوه قرار می‎دهید. "رشاء" در لغت عرب به معنای طناب است، رشوه ای که انسان به قاضی می‎دهد مثل طنابی است که در چاه می‎فرستد تا آب بیاورد؛ پولی که به قاضی می‎دهد می‎خواهد از دل قاضی، روح قاضی و مغز قاضی یک حکمی را به نفع خودش بیرون بکشد. پس رشوه ای که به قاضی داده می‎شود به طنابی تشبیه شده است که دلو را به چاه می‎رساند، و حکمی که از قاضی گرفته می‎شود به آبی تشبیه شده که از چاه بیرون آورده می‎شود.

حضرت می‎فرماید: ابوبکر این خلافت را به ناحق بعد از خودش به عمر محول کرد. در نهج البلاغه عبده، هم به جای اسم ابوبکر و هم به جای اسم عمر "فلان" گفته شده است، اما نوعا نهج البلاغه های دیگر صریحا اسم برده و با تعبیر "الی ابن الخطاب" آورده اند.

"ثم تمثل بقول الاعشی"

(بعد حضرت به قول اعشی شاهد آورد.)

"تمثل" به معنای شاهد آوردن کلام دیگران است.

"شتان ما یومی علی کورها ____ و یوم حیان أخی جابر"

(چقدر دور است بین این که امروز نشسته ام بر جهاز شتر و در این بیابان بی آب و علف آواره ام و روزی که پیش حیان برادر جابر بودم، ندیم او بودم، و در آسایش به سر می‎بردم.)

"شتان" یعنی چقدر دور است، "ما" در "ما یومی" زائده است، "کور" رحل است که بر شتر می‎اندازند.

"حیان" و "جابر" از شخصیت های بزرگ عرب و از بنی حنیفه بودند، حتی حکومت ایران و روم هم روی این دو نفر حساب می‎کردند، حیان از جابر بزرگتر بوده است، "اعشی" از شاعران عهد جاهلیت و ندیم های حیان بوده است - ندیم پادشاه کسی است که همیشه با پادشاه و مقرب و مشاور اوست - الان او را

ناوبری کتاب