الی الحکام) یعنی دلوتان را به وسیله پول در دل حکام میفرستید که به نفعتان قضاوت کنند، یعنی پول را رشوه قرار میدهید. "رشاء" در لغت عرب به معنای طناب است، رشوه ای که انسان به قاضی میدهد مثل طنابی است که در چاه میفرستد تا آب بیاورد؛ پولی که به قاضی میدهد میخواهد از دل قاضی، روح قاضی و مغز قاضی یک حکمی را به نفع خودش بیرون بکشد. پس رشوه ای که به قاضی داده میشود به طنابی تشبیه شده است که دلو را به چاه میرساند، و حکمی که از قاضی گرفته میشود به آبی تشبیه شده که از چاه بیرون آورده میشود.
حضرت میفرماید: ابوبکر این خلافت را به ناحق بعد از خودش به عمر محول کرد. در نهج البلاغه عبده، هم به جای اسم ابوبکر و هم به جای اسم عمر "فلان" گفته شده است، اما نوعا نهج البلاغه های دیگر صریحا اسم برده و با تعبیر "الی ابن الخطاب" آورده اند.
"ثم تمثل بقول الاعشی"
(بعد حضرت به قول اعشی شاهد آورد.)
"تمثل" به معنای شاهد آوردن کلام دیگران است.
(چقدر دور است بین این که امروز نشسته ام بر جهاز شتر و در این بیابان بی آب و علف آواره ام و روزی که پیش حیان برادر جابر بودم، ندیم او بودم، و در آسایش به سر میبردم.)
"شتان" یعنی چقدر دور است، "ما" در "ما یومی" زائده است، "کور" رحل است که بر شتر میاندازند.
"حیان" و "جابر" از شخصیت های بزرگ عرب و از بنی حنیفه بودند، حتی حکومت ایران و روم هم روی این دو نفر حساب میکردند، حیان از جابر بزرگتر بوده است، "اعشی" از شاعران عهد جاهلیت و ندیم های حیان بوده است - ندیم پادشاه کسی است که همیشه با پادشاه و مقرب و مشاور اوست - الان او را