الان شوروی که رب النوع سوسیالیزم و کمونیزم است - و از شوروی کمونیزم به دیگر کشورهای کمونیستی صادر شده است - همیشه کمبود دارد،این درس در سال 1361 ش، قبل از فرو ریختن شوروی سابق بیان شده است. در زمینه های صنعتی و کشاورزی نیازمند آمریکا و اروپاست، با این که هم امکانات کشاورزی دارد و هم در صنعت پیشرفته است و هم نیروی کار زیاد دارد، دلیلش آن است که افراد بازده کارشان را از خودشان نمی دانند و قهرا شوق کار ندارند. در شوروی کارگر روزی هشت ساعت سر کار حاضر میشود و مزد میگیرد، این هشت ساعت را حاضر میشود اما از کار میدزدد. حقوق بگیر اگر ایمان و تعهد و احساس مسئولیت نداشته باشد میگوید من که حقوق میگیرم چرا خودم را خسته کنم، یک ساعت از اولش میدزدد یک ساعت هم از آخرش، الان هم که در ادارات ما نماز ظهر میخوانند یک ساعت هم به اسم نماز ظهر از زیر کار فرار میکند، میبینی نماز هم نمی خواند اما کار هم نمی کند. آن وقت هم که پشت میز نشسته یا روزنامه میخواند و یا به خانم تلفن میکند که برای ناهار چه چیزی تهیه کرده ای، برای این که میبیند بالاخره حقوقش را در هر ماه میگیرد.
اما کشاورزی که میبیند اگر کشت نکند سر خرمن گندم ندارد زحمت میکشد، در روزهای حساس به جای هشت ساعت شانزده ساعت هم کار میکند، زن و بچه اش را هم به کار میگیرد؛ چون میداند آنچه را تحصیل کند مال خودش است و به خانه خودش میرود. یک تاجر و یا کاسب میداند هرچه فعالیت کند جنس بهتر و مرغوبتر تهیه کند سود بهتر خواهد داشت و سودش هم به جیب خودش میرود، حرکت میکند در شهرهای مختلف، کشورهای مختلف، تلاش میکند و تجارت و کسب میکند تا درآمد بیشتری به دست آورد، و اگر خمس و زکاتی میدهد و یا انفاق مستحبی هم میکند میداند اینها عبادت است، پس با عشق میدهد و درجاتش را در بهشت بالا میبرد.