جمع کند و بگذارد و برود، دیگران بهره اش را ببرند و او در قیامت حسابش را پس بدهد.
خیانت منافقین در فاصله انداختن بین مردم و مسئولین
کار عاقلانه آن بود که سلمان فارسی انجام داد، وقتی وارد مدائن شد و او را به دارالامارة راهنمایی کردند فرمود: من به دارالامارة نمی روم، در دکه ای نشست و به کار مردم رسیدگی کرد. البته آن وقت سلمان فارسی گرفتار منافقین نبود که بخواهند او را ترور کنند، و این مصیبتی است که در این زمان بزرگان ما پیدا کرده اند؛ اگر این پیشامدها نشده بود، راه کار همان است که سلمان انجام داد. کسی که نخست وزیر یا وزیر یا استاندار است، باید بیاید در جامعه و از گرفتاریهای مردم اطلاع پیدا کند نه این که مردم نتوانند حرفشان را به او بزنند، اما چه کنیم، این خیانتی است که منافقین به ملت کردند و بین مردم و مسئولین فاصله انداختند. البته از کشته شدن هراسی نیست، بینی و بین الله مسئولیت انسان کمتر میشود، اما سبب میشود استوانه های انقلاب از بین بروند و در نتیجه انسجام جامعه از بین برود و در آن وقت ابرقدرتها نفوذ کنند و حکومت به دست شیاطین بیفتد.
هم زمانی قیامت و روز حساب همه خلایق
"فانما تنتظر بأولکم آخرکم"
(آن ساعت نگاه میدارد اولی را و منتظر آخری شماست.)
روز قیامت و روز حساب روزی است که سلسله بنی آدم تا آخر همه جمع شوند، آنها که قبلا رفته اند منتظر و معطل میمانند تا آخری برسد، به حساب و کتاب آنان که اول رفتند رسیدگی نمی شود تا آخری هم برود، خلاصه تا قیامت نشود همه در ترس و وحشت هستند که آخر کار چه خواهد شد.