قرار دادم و پهلویم را چرخاندم.شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 151 به نظر میآید این تعبیر درست نیست و دیگران هم قبول نمی کنند.
"و طفقت أرتئی بین أن أصول بید جذاء"
(و شروع به فکر کردن کردم که آیا با یک دست قطع شده حمله کنم ؟)
"ارتئی" یعنی طلب رأی کردن، "اصول" یعنی حمله کنم، "جذاء، حداء، حذاء" هر سه به یک معناست یعنی قطع شده. دست در اینجا کنایه از قدرت است، در قرآن هم به معنی قدرت استعمال شده، در سوره تبت میفرماید: (تبت یدا ابی لهب)سوره مسد، آیه 1 بریده باد دو دست ابولهب، یعنی قدرت ابولهب نابود باد.
جمله "با دست قطع شده حمله کنم" یعنی من که نیرو ندارم و قدرت و نیرو با دیگران است، مردم با من نیستند، همه مردم دور آنها جمع شده اند، و به فرمایش آن حضرت در خطبه 210 که میفرمایند: "و انما الناس مع الملوک و الدنیا الا من عصم الله" مردم و توده جمعیت همیشه با پادشاهان و قدرتمندان هستند مگر آن کس که خدا حفظش کند. در این حال که مردم نوعا با حکومت هستند و همراه علی نبودند، حضرت میفرمایند: فکر میکردم چه کنم ؟ آیا با دست قطع شده و بدون قدرت و نیرو حمله کنم ؟
"او اصبر علی طخیة عمیاء، یهرم فیها الکبیر، و یشیب فیها الصغیر، و یکدح فیها مؤمن حتی یلقی ربه"
(یا صبر بر تاریکی کوری کنم، که در آن شخص پیر شکسته و ناتوان میشود، و بچه ها پیر میشوند، و مؤمن با مشقت عمرش را طی میکند؟)
"طخیة یا طخیة" یعنی تاریکی و ظلمت؛ "هرم" ناتوانی است، مثل حالتی که عارض انسان صد ساله بشود؛ "شیب" به معنای پیر شدن است؛ "کدح" معنایش