"حائک ابن حائک !"
(ای متکبر فرزند متکبر! و یا ای بافنده پسر بافنده !)
"حائک" اگر از ماده "حیک" باشد به معنای متکبر است و اگر از ماده "حوک" باشد به معنای بافنده است.
اشعث اهل یمن بوده و یمنی ها نوعا بافنده بوده اند، برد یمانی هم معروف بوده؛ در حقیقت حضرت میفرماید: برو یمن پارچه بافی کن، تو را به سیاست و حکومت چه کار.
خالد بن صفوان برای مذمت مردم یمن میگفته: "لیس فیهم الا حائک برد او دابغ جلد او سائس قرد، ملکتهم امراءة، و اغرقتهم فأرة، و دل علیهم هدهد"نهج البلاغه عبده در شرح همین خطبه، شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 297؛ و منهاج البراعة، ج 3، ص 285 مردم یمن نیستند مگر بافنده برد و دباغی کننده پوست و بازی دهنده میمون، یک زن بر آنها حکومت میکرد - اشاره به بلقیس است که در زمان حضرت سلیمان سلطان یمن بود - و موشی همه آنها را غرق کرد - سد مآرب که خیلی مهم بوده و همه یمن را سیراب میکرده توسط سوراخی که یک موش در پهلوی آن ایجاد میکند میشکند و همه را غرق میکند - و هدهد دیگران را بر آنها راهنمایی کرد - در زمان حضرت سلیمان هدهد حضرت سلیمان را بر وجود آنها و این که غیر خدا را پرستش میکنند راهنمایی کرد - .
از بعض روایات استفاده میشود که شغل بافندگی کراهت دارد،- و میگویند سرش این است که نوعا بافندگان با طبقه پایین سر و کار داشته اند و فکرشان در مسائل مهم زندگی و مسائل سیاسی و اقتصاد و مسائل مملکت و سرنوشت آینده نبوده است. این یک واقعیت است که شغل روح و فکر انسان را هم میسازد،