جمعیت زیادی از طایفه خویش را که "بنی کنده" بودند جمع میکند اما اشتباها به قبیله دیگری حمله میکند، در این حمله افراد اشعث شکست میخورند و خود اشعث اسیر میشود و در معرض اعدام قرار میگیرد؛ چون ثروتمند و قبیله دار بود، سه هزار شتر برای او فدا میدهند و آزادش میکنند. دیه یک انسان صد شتر است، برای اشعث سی برابر دیه یک انسان فدیه میدهند، در عرب معروف شد که برای هیچ کس تا این اندازه فدیه نداده اند.-
اشعث به همراه قبیله اش زمانی که حضرت رسول در مدینه بود اسلام را اختیار کردند، در اواخر حیات پیامبراکرم (ص) راجع به مسأله زکات و مالیات بود که طایفه ای که به همراهی او مسلمان شده بودند مرتد شدند، بعد به اشعث متوسل شدند، او هم چون طالب ریاست بود گفت اگر به من تاج و تخت میدهید که رسما حاکم و شاه شما باشم کمکتان میکنم، به او وعده ریاست دادند و گفتند تو اصلا بزرگترین شخصیت ما هستی، اشعث هم با نیروهایی که داشت به کمک مرتدین رفت، در این اثناء پیغمبراکرم (ص) از دنیا رفت، بعد که ابوبکر خلیفه شد دو نفر از شخصیتهای اسلام به نام زیاد و مهاجر را با نیروی زیادی به جنگ آنها فرستاد، و آنها را شکست دادند و اشعث اسیر شد. مرتبه اول اسارتش در حال کفر بود و الان در حال ارتداد.
داستان اسارتش در حال ارتداد این است که اشعث و نیروهای همراه او در قلعه بزرگی متحصن شدند، نیروهای ابوبکر قلعه را محاصره کردند، اشعث به آنها گفت اگر حاضر شوید به من و ده نفر از اقوام من امان دهید من در قلعه را باز میکنم، ارتش ابوبکر هم امان دادند، در قلعه را باز کرد، ارتش ابوبکر وارد قلعه شدند و مرتدین را که هشتصد نفر بودند کشتند؛ چون آنها مرتد و از کفار سرسختی بودند که با پیغمبر در ستیز بودند؛ اشعث و ده نفر از اقوام او را پیش ابوبکر آوردند و