صفحه ۳۰۰

آن. پیغمبراکرم (ص) احکام خدا را بیان فرموده اند، منتها مردم نتوانسته اند از آن استفاده کنند.

احتمال چهارم: این که خداوند از اول با مجتهدین شریک بوده، نه این که خدا اصل باشد و مجتهدین فرع - خدا اصول را بیان کرده باشد و مجتهدین فروع را - بلکه تقسیم کار کرده اند، خداوند گفته این قسمت قانون مال من بقیه مال شما، اینها اصلا شریک اند، همین طور که در احکام شریک اند شاید در خلقت هم شریک باشند؛ این هم که نمی شود، چون خدا شریک ندارد، لذا حضرت می‎فرماید:

"أم کانوا شرکأه فلهم أن یقولوا، و علیه أن یرضی ؟"

(یا این که اینها در تشریع احکام شریک خدا هستند، بر عهده آنهاست که بگویند و بر خداست که راضی باشد؟)

احتمال پنجم: این که بگویید خدا دینش را کامل کرده، حتی حکم دیه خدشه ای را هم که به دست کسی وارد شود بیان کرده، اما پیغمبر کوتاهی کرده؛ این را هم نمی توانیم بگوییم، حضرت می‎فرماید:

"أم أنزل الله سبحانه دینا تاما فقصر الرسول (ص) عن تبلیغه و أدائه ؟"

(یا این که خدای سبحان دین کاملی بیان کرده اما پیغمبر - که درود خدا بر او و آل او باد - از تبلیغ و ادای دستور خدا کوتاهی کرده است ؟)

"سبحانه" مفعول مطلق است، یعنی "سبحت سبحانا" منزه می‎کنم خدا را منزه کردنی که لایق شأن خداست. "سبحان الله" و "سبحانه" در موردی به کار می‎رود که بخواهند چیز ناجوری را به خدا یا پیغمبر خدا نسبت بدهند.

بالاخره اگر بخواهد نظر این دو مجتهد و این دو مفتی هر دو صحیح باشند باید یکی از پنج احتمال را قائل شویم و این درست نیست؛ زیرا خدا یکی است و دین را کامل فرستاده و پیغمبراکرم (ص) هم کامل ادا کرده، و منبع همه احکام قرآن است، هرچه بخواهی در قرآن هست، منتها قرآن فهم می‎خواهد، کسی که اسرار و

ناوبری کتاب