صفحه ۳۰

ابوقحافه است؛شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 155؛ و قاموس المحیط فیروزآبادی، در لغت "عتق"، ص 1170 (چاپ دیگر چهار جلدی، ج 3، ص 379) و لذا حضرت می‎فرماید: "ابن ابی قحافة".

"و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی"

(و همانا پسر ابی قحافه پیراهن خلافت را در بر گرفت در حالی که می‎دانست موقعیت من نسبت به خلافت موقعیت قطب است نسبت به سنگ آسیاب.)

"و" در "و انه لیعلم" حالیه است و "ل" لام توطئه است، اشاره به قسم محذوف دارد؛ یعنی والله او قطعا می‎دانست. حضرت چون در مقام تنقیص ابوبکر بوده فرموده: در حالی که والله او قطعا می‎دانست که من از نظر علم خیلی از او بالاتر هستم و خلافت مال من است، با این وصف متصدی خلافت شد؛ و این مذمت را بیشتر می‎رساند.

"رحی" سنگ آسیاب است. "قطب" جایی است که محور از آن عبور می‎کند، اگر میله ای را از یک طرف کره ای به طرف دیگر فرو کنند به آن میله محور می‎گویند و دو سر محور قطب می‎شود، تمام حرکت سنگ آسیاب دور قطب است. حضرت خلافت را به سنگ آسیاب تشبیه می‎کند و موقعیت خودش را نسبت به خلافت مثل موقعیت قطب نسبت به سنگ آسیاب معرفی می‎کند که خلاصه محور و قطب من هستم و خلافت باید دور من بگردد.

مولا امیرالمؤمنین (ع) این تعبیر را در خطبه 119 نهج البلاغه هم دارند و می‎فرمایند: "و انما أنا قطب الرحی، تدور علی و أنا بمکانی، فاذا فارقتها استحار مدارها، و اضطرب ثفالها" من همچون قطب سنگ آسیاب هستم، دور من می‎گردد اگر من سر جایم ثابت باشم، پس اگر من از آن جدا شوم مدارش متزلزل می‎شود، و سنگ زیرین آن هم مضطرب و متزلزل می‎گردد. "ثفال" سنگ زیرین آسیاب را می‎گویند. حضرت می‎خواهند بفرمایند: من خلیفه مسلمین هستم، در مرکز ثابتی

ناوبری کتاب