ابوقحافه است؛شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 155؛ و قاموس المحیط فیروزآبادی، در لغت "عتق"، ص 1170 (چاپ دیگر چهار جلدی، ج 3، ص 379) و لذا حضرت میفرماید: "ابن ابی قحافة".
"و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی"
(و همانا پسر ابی قحافه پیراهن خلافت را در بر گرفت در حالی که میدانست موقعیت من نسبت به خلافت موقعیت قطب است نسبت به سنگ آسیاب.)
"و" در "و انه لیعلم" حالیه است و "ل" لام توطئه است، اشاره به قسم محذوف دارد؛ یعنی والله او قطعا میدانست. حضرت چون در مقام تنقیص ابوبکر بوده فرموده: در حالی که والله او قطعا میدانست که من از نظر علم خیلی از او بالاتر هستم و خلافت مال من است، با این وصف متصدی خلافت شد؛ و این مذمت را بیشتر میرساند.
"رحی" سنگ آسیاب است. "قطب" جایی است که محور از آن عبور میکند، اگر میله ای را از یک طرف کره ای به طرف دیگر فرو کنند به آن میله محور میگویند و دو سر محور قطب میشود، تمام حرکت سنگ آسیاب دور قطب است. حضرت خلافت را به سنگ آسیاب تشبیه میکند و موقعیت خودش را نسبت به خلافت مثل موقعیت قطب نسبت به سنگ آسیاب معرفی میکند که خلاصه محور و قطب من هستم و خلافت باید دور من بگردد.
مولا امیرالمؤمنین (ع) این تعبیر را در خطبه 119 نهج البلاغه هم دارند و میفرمایند: "و انما أنا قطب الرحی، تدور علی و أنا بمکانی، فاذا فارقتها استحار مدارها، و اضطرب ثفالها" من همچون قطب سنگ آسیاب هستم، دور من میگردد اگر من سر جایم ثابت باشم، پس اگر من از آن جدا شوم مدارش متزلزل میشود، و سنگ زیرین آن هم مضطرب و متزلزل میگردد. "ثفال" سنگ زیرین آسیاب را میگویند. حضرت میخواهند بفرمایند: من خلیفه مسلمین هستم، در مرکز ثابتی