صفحه ۲۹۶

استحسانات ظنی به دست می‎آید؛ و آنچه از راه قرآن و سنت صریح به دست آید فهم است نه رأی. رأی یعنی این که از روی قرائن و شواهد و مصالح و مفاسد و ملاکات و خصوصیاتی که به عقلشان می‎رسد حکم کنند که حکم خداوند باید این گونه باشد؛ ائمه (ع) فرموده اند این قبیل رأی نمی تواند ملاک تشخیص احکام باشد. اکثر اهل سنت به قیاس و استحسان عمل می‎کنند، مخصوصا پیروان ابوحنیفه که از همه بیشتر، و حنابله از همه کمتر.

مطلب دوم مسأله تصویب و تخطئه است که آنان نوعا اهل تصویب می‎باشند، ما در مورد هر دو مطلب در درس گذشته مفصلا بحث کردیم. حضرت در این خطبه به هر دو مسأله نظر دارند.

قسمتی از خطبه را که در جلسه قبل خواندیم مرور می‎کنیم؛ حضرت می‎فرماید:

"ترد علی أحدهم القضیة فی حکم من الاحکام فیحکم فیها برأیه"

(وارد می‎شود بر یکی از این فقها یا قضات قضیه ای، پس حکم می‎کند در آن قضیه به رأی خودش.)

"قضیه" از ماده "قضاء" است، یعنی چیزی که می‎خواهد مورد قضاوت قرار گیرد - "قضیه" همان "دعوا" است - "فیحکم فیها برأیه" این شخص در این قضیه به جای این که به کتاب خدا مراجعه کند و اگر نفهمید از باب علم پیغمبر یعنی حضرت علی سؤال کند، طبق درک خودش که از روی قیاس و استحسانات به دست آورده حکم می‎کند، و این را اصطلاحا رأی می‎گویند.

"ثم ترد تلک القضیة بعینها علی غیره فیحکم فیها بخلافه"

(سپس وارد می‎شود همین قضیه بر عالم دیگری پس حکم می‎کند برخلاف آن عالم.)

این یک اعتراض حضرت که چرا علم را از مسیر واقعی آن به دست نمی آورند و طبق رأی و استحسان خودشان نظر می‎دهند. اعتراض دوم حضرت این است که آن کس که این دو قاضی را نصب کرده هر دو نظر را تصویب می‎کند، و می‎گوید

ناوبری کتاب