"اما و الله لقد تقمصها فلان"
(آگاه باشید، قسم به خدا ابن ابی قحافه پیراهن خلافت را به زور و ناحق در برگرفت.)
"تقمص" باب تفعل است، باب تفعل معنای معروفش تکلف است، یعنی چیزی را که آدم ندارد به مشقت و سختی به خود بگیرد؛ "تسید زید" یعنی زید سید نیست اما سیدی را به زور به خود گرفت، "تشجع فلان" یعنی کسی که شجاع نبود خود را به صورت شجاع جلوه داد، ممکن است کسی که شجاعت ندارد این کار را به صورت تمرین بکند تا کم کم شجاع شود. "تقمص" از ماده "قمیص" به معنای پیراهن است.
در اینجا حضرت خلافت را تشبیه به پیراهن کرده، از باب این که پیراهن محیط به بدن و چسبیده به آن است، او خلافت را به زور به خودش چسبانده، و پیراهن خلافت را به زور تن خود کرده، یعنی اهلش نبوده و به زور و برخلاف حق به خود گرفته است. ضمیر "ها" در "تقمصها" به خلافت برمی گردد، و چون واضح بوده حضرت به آن اشاره نکرده است. کلمه "فلان" در نهج البلاغه عبده آمده است، اما کتابهایی که من دیده ام نوعا کلمه "ابن ابی قحافة" دارد، از جمله در شرح ابن ابی الحدید به طور صریح "ابن ابی قحافة" دارد.شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 151 به نظر میآید که در امثال عبده که "فلان" آمده از تصرفاتی است که بعدا کرده اند و نخواسته اند اسم ابوبکر اینجا ذکر شود.
"ابوبکر" اسمش "عبدالله" و نام پدرش "عثمان" بوده؛ و در قاموس میگوید: لقبش "عتیق" بوده است. در عرب رسم بوده برای بچه ها سه عنوان قرار میداده اند: اسم، لقب و کنیه - کنیه آن است که با "اب" یا "ام" شروع شود - به عنوان مثال امام حسن مجتبی، اسمش حسن، لقبش مجتبی، و کنیه اش ابومحمد است. خلیفه اول، اسمش عبدالله، و احتمالا لقبش عتیق، و کنیه اش ابوبکر بوده و کنیه پدرش