صفحه ۲۸۱

دلیل بر صحت آن می‎باشد؛ و بسا آن را در حد اجماع اهل حل و عقد تنزل می‎دهند، و گاهی تنزل می‎دهند و می‎گویند اجماع تمامی اهل حل و عقد هم لازم نیست و اگر بعضی از آنها هم اجماع کردند حجت است. خلافت خلیفه اول را هم بر همین اساس درست می‎کنند، می‎گویند: امت پیغمبر بعد از رحلت آن حضرت اجماع کردند بر خلافت خلیفه اول. اگر به آنها گفته شود اجماع همه امت نبود؛ زیرا سلمان، مقداد، عمار، عباس، حضرت علی و عده ای دیگر در آن اجتماع نبودند، در سقیفه پنج نفر با ابوبکر بیعت کردند، می‎گویند: بعضی هم که باشند کافی است. به هرحال اهل سنت برای اجماع موضوعیت قائل اند، و خود اجماع را حجت می‎دانند.ولایت فقیه، ج 2، ص 65 تا 68

اما عقل اجمالا حجت است. اهل سنت عقل ظنی را حجت می‎دانند، قیاس و استحسان را حجت می‎دانند، و از این راه احکام را استنباط می‎کنند.

شیعه به پیروی از ائمه (ع) عقلیاتی را که برای انسان مظنه ایجاد کند حجت نمی دانند، اما اگر حکم عقل قطعی باشد شیعه آن را حجت می‎داند و در فقه به آن تکیه می‎کند، مثل مستقلات عقلیه که عقل حکم می‎کند به این که احسان خوب است و ظلم قبیح است، و مواردی از این قبیل که عقل به طور صریح حکم می‎کند.

بطلان قیاس و استحسان در فقه شیعه

بنابراین یکی از اختلافات اساسی علمای شیعه و علمای اهل سنت در روش استنباطهای فقهی عبارت است از مسأله قیاس و استحسان. در روایات زیادی ائمه (ع) به مبارزه با این مسأله پرداخته در این رابطه به اصول کافی، ج 1، ص 54، باب البدع و الرأی و المقائیس مراجعه کنید. و فرموده اند: با این عقول ناقصه نمی شود احکام خداوند را استنباط کرد. از جمله روایت صحیحه ای است که

ناوبری کتاب