شکوه حضرت علی (ع) از نابخردان
"الی الله أشکو من معشر یعیشون جهالا"
(به خدا از جمعیتی که زندگیشان در حال جهل و نادانی است شکایت میکنم.)
همان جمعیتی که به تصور خودشان دنبال علم رفته اند! اما علمی که پایه و اساسی ندارد، و بر اساس کتاب و سنت پیغمبر و فرموده عترت نیست، بلکه بر طبق آراء و بافته های خودشان است.
"و یموتون ضلالا"
(و در حال گمراهی میمیرند.)
"ضلال" جمع "ضال" است، مثل "طلاب" که جمع "طالب" است. مضمون این جمله در حقیقت نتیجه جمله اولی است؛ کسی که در جهل و نادانی زندگی میکند مرگش هم در گمراهی است.
"لیس فیهم سلعة أبور من الکتاب اذا تلی حق تلاوته"
(هیچ متاعی پیش این جمعیت بی ارزشتر از قرآن نیست، اگر چنان که بایست خوانده شود.)
منظور از این جمله این است که اگر قرآن را آن طور که باید تلاوت شود بخوانند در نظر آنها خوار و سبک است. البته این عبارت و جمله بعدی دلالت بر وجود تحریف در کتاب خدا نمی کند، بلکه مراد این است که کتاب خدا باید به طور صحیح بیان و تفسیر شود. پیامبراکرم خودش مفسر و شارح کتاب بود، و علم پیغمبر(ص) پس از آن حضرت به علی (ع) منتقل شد. پیامبر فرمود: "أنا دارالحکمة و علی بابها"سنن الترمذی، ج 5، ص 637؛ کتاب المناقب، باب (21) مناقب علی بن ابیطالب، حدیث 3723 من خانه حکمت هستم و علی درب آن خانه. اگر قرآن آن گونه که واقعش هست تفسیر و بیان میشد پیش آنها بی ارزش بود؛ چون مطابق با بافته های آنها نبود، آنها میخواستند کتاب خدا را مطابق با بافته های خودشان تفسیر کنند.