صفحه ۲۷۰

وقتی بنابر این است که ما احکام خدا را از کتاب و سنت پیغمبر و عترت بگیریم، ممکن است در مواردی به نتیجه قطعی نرسیم، از باب این که مثلا اخبار متعارض باشد و نتوانیم بعضی را بر بعض دیگر ترجیح دهیم، در اینجا می‎گوییم نمی دانیم. این که بزرگان پس از عمری زحمت در قرآن و احادیث و روایات و تاریخ و فقه و علم رجال و علم درایه در بعضی مسائل می‎فرمایند "مشکل است" یا "فیه تأمل" یا "احوط این است" یعنی ما حکم این مسأله را نمی دانیم، اما راه احتیاط برای این که نجات پیدا کنی این است؛ و این همان "لا أدری" است که نصف علم است. اما کسی که پایه علم او به احکام و قوانین، کتاب و سنت نیست، اگر در موردی با مشکل روبرو شد کتمان می‎کند و یا چیزی می‎بافد.

"تصرخ من جور قضائه الدماء، و تعج منه المواریث"

(از قضاوت ناحقش خونهایی که به ناحق ریخته در خروش است، و فریاد میراث بر باد رفتگان از قضاوت ناحق او در گوش است.)

"تصرخ" یعنی فریاد می‎زند، اما چون این فریاد به خون نسبت داده می‎شود ما تعبیر به خروش می‎کنیم، و گاهی هم این فریاد را به صاحبان خون نسبت می‎دهیم. "تعج" هم به همین معناست. در نهج البلاغه آمده است: "یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات"نهج البلاغه عبده، خطبه 198 خدا می‎داند فریاد وحوش را در بیابانها. کسی که تکیه گاه علمی او کتاب و سنت نیست و آراء شخصی در احکامش دخالت دارد و قضاوتهایش برخلاف حق است، خونهای به ناحقی که به واسطه قضاوت او ریخته شده و ارثهای به ناحقی که تقسیم شده فریاد می‎کنند؛ البته این تشبیه است، یعنی صاحبان خون دادشان بلند و خروشنده اند؛ و اگر اینجا کسی این داد را نفهمد روز قیامت معلوم می‎شود که این قاضی به ناحق حکم کرده است؛ و آنجاست که گریبانش را می‎گیرند. و آن خروش و فریاد خونها در قیامت مجسم می‎شود.

ناوبری کتاب