این تشبیه نکته ای هم دارد: عنکبوت به وسیله تارهایی که دور خودش درست میکند هم خودش را زندانی میکند و از دنیای خارج منقطع میسازد و هم موجودات ضعیف را به دام خود گرفتار میکند؛ این شخص هم که علم را از سرچشمه اش نگرفته و بافته هایی را به اسم علم جمع آوری کرده، هم خود و هم دیگران را گرفتار بافته های خود میکند. چون انسان به بافته خودش مغرور است دیگر نمی تواند چشم باز کند و ببیند علم و حقیقت کجاست، بنابراین خود و کسانی را هم که از نظر علم و عقیده ضعیف هستند به دام بافته های خود گرفتار میکند.
"لایدری أصاب أم أخطأ"
(نمی داند که آیا این بافته ها حق است یا خطا.)
وقتی کلاهش را قاضی میکند احتمال میدهد خطا باشد، چون اگر از کتاب خدا و سنت پیغمبر گرفته باشد میداند که حق است، اما چون از روی قیاس و استحسان و بافته های خود میباشد، نمی داند آیا این فتوی و قضاوت حق است یا نه.
"فأن أصاب خاف أن یکون قد أخطأ"
(اگر بافته هایش مطابق با واقع هم باشد ترس این را دارد که نکند خطا باشد.)
"و ان أخطأ رجا أن یکون قد أصاب"
(و اگر به حسب واقع اشتباه کرده باشد میگوید شاید هم درست باشد.)
خلاصه آن گونه که باید باورش بیاید باورش نمی آید، برای این که این دسته میدانند اینها بافته های خودشان است.
دو روش در اجتهاد
اینجا یک بحث اساسی بین علمای اهل سنت و علمای شیعه هست. این بحث در زمان حضرت علی (ع) هم بوده و در زمان ائمه (ع) سر و صدای بیشتری پیدا کرده است، و در روایات و احادیث ما هم زیاد ذکر شده است، و آن بحث این است