صفحه ۲۵۷

ندارد به رأی خودش عمل می‎کند و بعد هم به آن یقین پیدا می‎کند. این خاصیت جو است، انسان گاهی اوقات تحت تأثیر جو قرار می‎گیرد حتی جوی که خودش درست کرده باشد، مطلبی را می‎بافد و خودش هم می‎داند مایه ندارد، ولی وقتی یک عده ای قبول کردند و محور شد کم کم خودش هم باورش می‎آید.

می‎گویند روزی ملانصرالدین گفت مردم ! فلان جا آش می‎دهند، بعد دید مردم هر کدام یک ظرف برداشته و می‎دوند، گفت نکند راستی آنجا آش بدهند خودش هم یک ظرف برداشت و شروع به دویدن کرد! جو این گونه است، به همین دلیل گاهی اوقات حتی خود انسان مطلبی را درست کرده و می‎داند چیزی در آن نیست اما خود او را تحت تأثیر قرار می‎دهد، و این مصیبت است. انسان باید برای فهم مسائل و عمل به حق تحت تأثیر جو قرار نگیرد، ذهنش را از همه چیز خالی کند، فکر کند ببیند آیا این مطلب حق است یا نه، اگر حق است به دنبال آن برود.

این کلام حضرت که می‎فرماید "ثم قطع به" دو احتمال دارد: یکی این که به چیزهایی که برای رفع مشکل بافته یقین پیدا می‎کند. احتمال دیگر این که "قطع" به معنای بریدن باشد، یعنی بعد با آنچه که خودش بافته می‎برد، یعنی فصل خصومت می‎کند و مشکلات را حل می‎نماید.

"فهو من لبس الشبهات فی مثل نسج العنکبوت"

(پس او در پوشش شبهات همچون عنکبوتی است گرفتار تارهای خود.)

ممکن است "لبس" باشد به معنای اشتباه و ممکن هم هست "لبس" باشد به معنای پوشش، شبهات مثل لباسی است که انسان می‎پوشد؛ و چون در حقیقت لباس محیط به انسان است، شبهات و بافته های غلط، این دسته را احاطه کرده است، و این بافته ها و شبهات مثل بافته های عنکبوت است، همان گونه که بافته های عنکبوت آن را احاطه می‎کند بافته های اینها هم آنها را احاطه کرده است، به قرینه "نسج العنکبوت" به نظر می‎آید که "لبس" بهتر باشد.

ناوبری کتاب