حضرت در بیان ویژگی های این گروه میفرمایند:
"و رجل قمش جهلا"
(و مردی که جهالت را جمع آوری کرده است.)
"جهل" یعنی مجهول، مثل علم و معلوم که یک نوع اتحاد دارند. در جای خودش علم را این گونه تعریف کرده اند: "العلم هو الصورة الحاصلة من الشئ عند العقل" علم صورتی از وجود خارجی است که در ذهن حاصل میشود؛ همان چیزی که علم است معلوم بالذات هم هست، معلوم بالذات همان صورت ذهنی است، شئ خارجی معلوم بالعرض است، یعنی آن چیزی که حاضر پیش شماست همان صورت ذهنی است، پس صورت ذهنی شما هم علم است و هم معلوم. به اصطلاح "اتحاد علم و معلوم" از قبیل "اتحاد وجود و ماهیت" است. جهل هم به همین صورت است، پس جهل و مجهول هم در حقیقت یکی است، و مراد حضرت از جهل مجهولات است.
حضرت میفرماید: اینها مجهولاتی را جمع آوری کرده اند که به خیال خودشان علم است، اما چیزی که برخلاف حق باشد علم نیست، علم صورت واقعی شئ است؛ اگر شما چیزی را از دور دیدید که واقعا انسان است و خیال کردید یک حیوان است، این صورت ذهنی که در ذهن شماست جهل است؛ برای این که برخلاف واقع است، اما به تصور شما این علم است. این را جهل مرکب میگویند؛ زیرا واقع و حقیقت را نمی دانی، و نمی دانی که نمی دانی؛ اما اگر واقع را ندانی و بدانی که نمی دانی، این را جهل بسیط میگویند. این گروه که حضرت میفرماید جهل آنها مرکب است.