از جوانهاست که میتوان قرآن را با یک مفردات قرآن تفسیر کرد و مسأله تمام است در حالی که نه صرف و نحوش را میدانند و نه حتی میتوانند آیه را درست بخوانند و میخواهند بر طبق آن فتوی دهند، این مثل دکتر بی سوادی است که میخواهد طبابت کند، روشن است که به غلط و اشتباه میافتد. پس نباید گفت چرا این آقا گفته "احوط" و در مقام فتوی و انجام احکام الهی احتیاط کرده است. پس چه کند؟ اگر بدون این که مسأله ای برایش صد در صد روشن شود یک چیزی ببافد و بگوید، این میشود فتوای به غیر علم، و مجتهد اهل ورع نمی تواند بدون رعایت جوانب و اطمینان فتوی بدهد.
به هرحال وجدان و عقل به انسان میگوید کسی که در مسائل متخصص و مجتهد نیست باید به اهل خبره و اهل فن مراجعه کند، همان طور که بیمار به دکتر حاذق مراجعه میکند، و دکتر حاذق هم باید کمال دقت را بکند.
مخطئه و مصوبه
مخطئه کسانی هستند که میگویند حکم واقعی خدا یکی بیشتر نیست، اگر مجتهد در مقام استنباط به حکم خدا رسید مصیب است و به واقع رسیده است و اگر نرسید مخطئ است. شیعه و برخی از علمای اهل سنت از این گروه هستند. اما با این که ممکن است مجتهد خطا کند ولی جاهل برحسب حکم وجدان موظف است به او مراجعه کند؛ چون چاره ای جز مراجعه به متخصص نیست. کسی که نمی داند، باید به کسی که میداند مراجعه کند، گرچه گاهی متخصص هم اشتباه میکند.
مصوبه کسانی هستند که میگویند حکم واقعی خداوند همان است که مجتهد استنباط میکند، گرچه مجتهدان با هم اختلاف داشته باشند؛ مثلا اگر ابوحنیفه فتوایی داد و شافعی هم فتوای خلاف آن را داد، هر دو حکم واقعی خداست؛