صفحه ۲۳۱

مرتب باشد خوش است، و با نبود آب و علف زندگانی آن فلج می‎شود. شئون زندگی حیوانات در آب و علف و خوراک خلاصه می‎شود، اما اهمیت انسان به فکر و عقاید و معنویات است، انسانیت انسان به ایمان و اخلاق و معنویات اوست. بنابراین اگر متصدیان فرهنگ جامعه کج شوند، ضررشان برای جامعه از هر گروه دیگری بیشتر است؛ زیرا اینها عقاید و افکار جامعه را تنظیم می‎کنند، و خوراک فکری به جامعه می‎دهند.

انسانیت انسان و امتیازی که از سایر حیوانات دارد به اراده و فکر و عقایدش می‎باشد. کسانی که عهده دار فرهنگ جامعه هستند، اگر افکارشان غلط باشد، افکار مستقل نباشد، افکار استعماری باشد، و باعث شوند که فکر جامعه عوض شود و در مسیر باطل بیفتد، اینها انسانیت انسان را از بین می‎برند، و ضربه ای را که به جامعه می‎زنند از همه بیشتر است؛ زیرا فرهنگ زیربنای ساختمان انسانیت است، و باید بر اصول صحیح مبتنی باشد تا انسان انسان کامل شود.

نفوذ استعمار از راه فرهنگ

استعمارگران وقتی می‎خواهند کشوری را استعمار کنند، سعی می‎کنند افکار آن جامعه را عوض کنند، با عقاید و افکار مردم کار دارند، کاری می‎کنند که آنها نتوانند خوب فکر کنند، فکر جامعه را در اختیار می‎گیرند، خوراک فکری به جامعه می‎دهند، برای این که می‎دانند اگر فکر جامعه را دزدیدند سیاست و اقتصاد هم به دنبالش می‎آیند؛ چون زیربنای همه شئون انسان همان فکر است.

روی این اصل حضرت علی (ع) می‎فرماید: مبغوضترین خلایق در نزد خدا دو دسته هستند، و این دو دسته وجه مشترکشان این است که هر دو با افکار و عقاید و اخلاق جامعه در ارتباطند، معنویات مردم دست اینهاست: یک دسته آنهایی که ارشاد کنندگان مردم هستند، و معارف مردم و وظایف آنان را برای آنها

ناوبری کتاب