احتمال اول: کتاب و سنت منطبق بر راه وسط میشوند، یعنی شما که در راه وسط واقع شدید همان راه کتاب و سنت است. در این احتمال باید فعل "ینطبق" را در تقدیر بگیریم تا متعلق "علیها" باشد.
احتمال دوم: کتاب و سنت شاهد راه وسط میباشند، و راه وسط را به شما میفهمانند. در این احتمال باید "یشهد" را در تقدیر بگیریم تا متعلق "علیها" باشد.
اگر ما نقل کافی را ملاک قرار بدهیم راه وسط منطبق بر شخص امیرالمؤمنین (ع) میشود؛ فواتح سور را که در ابتدای بعضی از سوره های قرآن است اگر جمع کنیم و مکررات را حذف کنیم، این جمله به دست میآید: "صراط علی حق نمسکه" راه علی راه حقی است که ما به آن چنگ میزنیم.
در حدیث است که: "الصراط صراطان: صراط فی الدنیا و صراط فی الاخرة، فاما الصراط فی الدنیا فهو الامام المفترض الطاعة ..."تفسیر صافی، تفسیر سوره فاتحه، ج 1، ص 72؛ و معانی الاخبار، ص 32 راه دو راه است: راهی در دنیا و راهی در آخرت، راه در دنیا امام واجب الاطاعة است، و راه آخرت همان پل صراط است که بر روی جهنم قرار دارد، و از مو باریک تر و از شمشیر برنده تر است، مع ذلک اولیاء خدا مثل برق از آن عبور میکنند. در حقیقت صراط مجسمی که معیار حق و حقیقت است و انسان باید بر طبق آن عمل کند همان امام واجب الاطاعة است که مصداق شاخصش حضرت امیرالمؤمنین (ع) میباشد.
این که حضرت فرمود: "باقی الکتاب" به این معنا نیست که قرآن تحریف شده است و مقداری از آن از دست رفته و باقیمانده آن مورد نظر است، بلکه این از قبیل اضافه صفت به موصوف است یعنی "کتاب باقی". پیغمبراکرم (ص) فرمود: من از بین شما میروم و دو چیز گرانبها در بین شما باقی میگذارم یکی کتاب و دیگری عترتم. پس معنا این میشود: کتابی که بعد از رحلت پیامبر(ص) باقی مانده است. بعضی به شیعه نسبت داده اند که قائل به تحریف کتاب میباشند، اما این تهمت