صفحه ۲۱۶

در جوامع ما افراد متقدسی که خیلی تند هستند و انقلابی های خیلی تند، همه از راه حق منحرف شده اند و ضربه می‎زنند. همان طور که دشمن ضربه می‎زند دوست نادان هم ضربه می‎زند، باید انسان معتدل باشد، مقدستر از پیغمبر نشوید. متأسفانه افرادی که اصلا بوی انقلاب به مشام آنها نرسیده حالا از انقلابی ها هم انقلابی تر شده اند، تندرویهای آنها سبب می‎شود عناصر مفید را کنار بزنند، هر روز معرکه درست می‎کنند، روح یأس در مردم ایجاد می‎کنند، وبال جامعه می‎شوند. پیغمبراکرم (ص) قوه جاذبه اش بیش از قوه دافعه اش بود، نیروها را جذب می‎کرد، آدمهایی را که خیلی انقلابی نبودند نیز نگه می‎داشت و طرد نمی کرد.

حضرت امیر همان طور که گرفتار قاسطین و مردم صفین بود همان طور گرفتار خوارج هم بود، خوارج مردمی بودند که می‎خواستند مقدستر از حضرت علی (ع) بشوند، اول حضرت علی را مجبور کردند حکمیت را قبول کند، بعد گفتند، "لا حکم الا لله"معنای "لا حکم الا لله" در شرح خطبه 40 بیان شده است. (غیر از خدا هیچ کس حق حکم ندارد). خوارج مردمی بودند قاری قرآن، اهل تهجد و نماز شب، و به خیال خود مخلص ! اما مخلصی که خلیفه خدا و حضرت علی را تنها گذاشتند و حتی با او جنگ کردند! مثل بچه هایی که می‎گویند ما طالب اسلام راستین هستیم ! عمل اینها در کشور ما ضررش خیلی زیادتر از ضد انقلابهایی است که اصلا انقلاب ما را باور نکرده اند. در هر کاری افراط و تفریط غلط است. تفریط یعنی کوتاهی کردن، و افراط یعنی تندروی.

"علیها باقی الکتاب و آثار النبوة"

(بر این راه وسط است کتاب باقی مانده از پیغمبراکرم (ص) و آثار نبوت.)

اضافه "باقی" به "کتاب" از قبیل اضافه صفت به موصوف است، "باقی الکتاب" به معنای کتاب باقی است. ضمیر "ها" در "علیها" به "طریق" برمی گردد، به "طریق" هم ضمیر مؤنث برمی گردد و هم مذکر. در این کلام دو احتمال داده می‎شود:

ناوبری کتاب