به حضرت خبر داده شده بود که مردم میآیند و با حضرت بیعت میکنند، ولی این خبر داشتن از قبل نباید از انجام وظیفه ممانعت کند. دو جمله قبل مقدمه برای این جمله بودند.
گناهان همچون اسب های چموشند
"ألا و ان الخطایا خیل شمس حمل علیها أهلها، و خلعت لجمها، فتقحمت بهم فی النار"
(آگاه باشید که خطاها و گناهان همچون اسب های چموشی هستند که افسار آنها در دست سواران آنها نیست و این اسب ها سوارانشان را در آتش فرو خواهند برد.)
"خطایا" جمع "خطیئة" است، یعنی گناه. "خیل" یعنی اسب ها، مفرد است اما معنای جمع میدهد، مثل "قوم" که مفرد است اما معنای جمع میدهد. "شمس" جمع "شموس" است، یعنی چموش. "لجم" جمع "لجام" است، یعنی لگام و افسار. این جمله و جمله بعدی از جملات معروف و جالب نهج البلاغه است. در حقیقت حضرت دو تشبیه آورده اند، یکی مربوط به اهل گناه و دیگری مربوط به اهل تقوی.
انسان وقتی یک گناهی را مرتکب شد این گناه کم کم انسان را به گناه دیگری دعوت میکند. افرادی که دنبال فحشا میروند در ابتدا خیلی برایشان سنگین است که زیر بار معصیت بروند، وجدان آنها هم چه بسا ناراحت میشود، اما دفعه دوم وجدانشان کمتر ناراحت میشود، دفعه سوم کمتر از قبل، کم کم به صورت یک امر عادی در میآید، و انسان افسارگسیخته میشود، دیگر هر فحشا و جنایتی پیش آید بدون این که مانع و رادعی باشد انجام میدهد و به فکر عاقبت کار هم نیست.
حضرت گناهان را تشبیه به اسب های چموشی کرده که افسار آنها رها شده باشد و به هر جایی وارد میشوند، به ملک مردم، به کشتزار مردم، به این طرف و آن طرف، تا این که صاحبش را به دره ای میاندازد و به هلاکت میرساند. مردمان گناهکار همچون سواران چنین اسب های چموشی هستند که دهانه های