صفحه ۱۳۲

ترسو و ضعیفی بودند، چنان که آخر بار نشان دادند، وقتی دو سپاه مقابل هم قرار گرفتند، در حالی که آنها سی هزار نفر بودند و لشکر حضرت علی (ع) به نقل کشف الغمة بیست هزار نفر بودند، پیروزی با لشکر علی بود.

و ممکن هم هست - همان گونه که عرض شد - بیان یک قاعده کلی باشد که هر کجا دیدید غوغا و جنجال و هیاهو و سر و صدا هست، بفهمید چیزی در کار نیست، آن که باطن دارد سر و صدا ندارد و آرام آرام کار خودش را می‎کند.

بد نیست در اینجا داستانی بگویم. می‎گویند دو نفر بودند هر کدام مرید یک آقایی بودند، اتفاقا در مجلسی که این دو نفر بودند یکی از آقایان وارد می‎شود، مردم جلویش بلند می‎شوند چون آقای معروفتری بوده و صلوات و تعارفات انجام می‎گیرد، بعد آقای دیگری وارد می‎شود مردم عکس العملی نشان نمی دهند چون معروف نبوده است؛ مرید آقای اولی به مرید آقای دومی می‎گوید: آقای ما اهمیتش از آقای شما بیشتر است چون مردم خیلی برایش سر و صدا کردند و احترام گذاشتند، اما آقای شما در گوشه ای نشست و مردم عکس العملی نشان ندادند، در جوابش گفت: مثل آقای من و آقای تو مثل گوشت گاو و گوسفند است، سابقا کمتر گاو می‎کشتند ولی وقتی می‎کشتند چراغ روشن می‎کردند و چند نفر فریاد می‎کردند بیایید ارزان شد و با تبلیغات به مردم می‎فروختند، ولی وقتی گوسفند باشد این تبلیغات را نمی خواهد، هر کسی عقل دارد می‎رود و می‎خرد.

من بارها به کسانی که در کشور مسئولیتی را پذیرفته اند و معتقد به انقلاب هستند توصیه کرده ام: شما به جای زیاد گفتن، برای اسلام زیاد کار کنید؛ این که ما به مردم وعده بدهیم و بعد نتوانیم وعده ها را انجام دهیم درست نیست؛ این که وعده بدهیم مردم را دلگرم کنیم بعد انجام ندهیم، موجب شکست برای اسلام و انقلاب است. من نمی گویم تبلیغات نباشد، تبلیغ واقعیتی است که باید باشد اما همراه با عمل؛ اگر تبلیغ باشد ولی بدون محتوا و مغز، سبب ضعف و شکست انسان است.

ناوبری کتاب