ترسو و ضعیفی بودند، چنان که آخر بار نشان دادند، وقتی دو سپاه مقابل هم قرار گرفتند، در حالی که آنها سی هزار نفر بودند و لشکر حضرت علی (ع) به نقل کشف الغمة بیست هزار نفر بودند، پیروزی با لشکر علی بود.
و ممکن هم هست - همان گونه که عرض شد - بیان یک قاعده کلی باشد که هر کجا دیدید غوغا و جنجال و هیاهو و سر و صدا هست، بفهمید چیزی در کار نیست، آن که باطن دارد سر و صدا ندارد و آرام آرام کار خودش را میکند.
بد نیست در اینجا داستانی بگویم. میگویند دو نفر بودند هر کدام مرید یک آقایی بودند، اتفاقا در مجلسی که این دو نفر بودند یکی از آقایان وارد میشود، مردم جلویش بلند میشوند چون آقای معروفتری بوده و صلوات و تعارفات انجام میگیرد، بعد آقای دیگری وارد میشود مردم عکس العملی نشان نمی دهند چون معروف نبوده است؛ مرید آقای اولی به مرید آقای دومی میگوید: آقای ما اهمیتش از آقای شما بیشتر است چون مردم خیلی برایش سر و صدا کردند و احترام گذاشتند، اما آقای شما در گوشه ای نشست و مردم عکس العملی نشان ندادند، در جوابش گفت: مثل آقای من و آقای تو مثل گوشت گاو و گوسفند است، سابقا کمتر گاو میکشتند ولی وقتی میکشتند چراغ روشن میکردند و چند نفر فریاد میکردند بیایید ارزان شد و با تبلیغات به مردم میفروختند، ولی وقتی گوسفند باشد این تبلیغات را نمی خواهد، هر کسی عقل دارد میرود و میخرد.
من بارها به کسانی که در کشور مسئولیتی را پذیرفته اند و معتقد به انقلاب هستند توصیه کرده ام: شما به جای زیاد گفتن، برای اسلام زیاد کار کنید؛ این که ما به مردم وعده بدهیم و بعد نتوانیم وعده ها را انجام دهیم درست نیست؛ این که وعده بدهیم مردم را دلگرم کنیم بعد انجام ندهیم، موجب شکست برای اسلام و انقلاب است. من نمی گویم تبلیغات نباشد، تبلیغ واقعیتی است که باید باشد اما همراه با عمل؛ اگر تبلیغ باشد ولی بدون محتوا و مغز، سبب ضعف و شکست انسان است.