صفحه ۱۲۰

جنبنده. وقتی بچه توانست روی پای خود چند قدم راه برود می‎گویند "درج". "دب" و "درج" ضمیرش به اعتبار بچه هایش به شیطان برمی گردد و این را در کلام عرب استخدام می‎گویند. استخدام آن است که لفظی را بگویند و یک معنی اراده کنند و از ضمیر آن لفظ که به آن برمی گردد معنای دیگری، یا دو ضمیر یکی به یک معنی و دیگری به معنای دیگری، در اینجا "دب" و همچنین "درج" ضمیرش به آن شیطان که بچه است برمی گردد، بچه شیطان هم شیطان است.

مقصود حضرت این است که شیطان همیشه ملازم آنان و در کنار آنان لانه کرده است، هم شیطان بزرگ و هم بچه شیطانها.

"فنظر بأعینهم، و نطق بألسنتهم"

(پس شیطان به وسیله چشمهای آنان نگاه می‎کند، و به وسیله زبانهای آنان سخن می‎گوید.)

ریشه تمام کارهایی که انسان به وسیله اعضاء و جوارح انجام می‎دهد در دل و مغز اوست، فکر می‎کند و به دنبال فکر نگاه می‎کند، گرچه گاهی اوقات شما غفلت داری از این که فکر کرده ای اما هر نگاهی از شما دنبال فعالیت مغز شماست، هر دست تکان دادنی از شما به دنبال حرکت مغز شماست، مغز فکر می‎کند تصمیم می‎گیرد، به دنبال تصمیم مغز، چشم می‎بیند، گوش می‎شنود، دست و زبان حرکت می‎کنند.

این که حضرت می‎فرماید: "شیطان در سینه اینها تخم گذاشته و جوجه کرده" چون سینه مرکز قلب است. سابقا فعالیتها به قلب نسبت داده می‎شد ولی امروز به مغز نسبت می‎دهیم، و هر دو صحیح است. مغز مرکز اعصاب انسان و قلب مرکز خون است، اگر خون نباشد ما حیات نداریم، حیات انسان حتی حیات مغز به قلب است، اگر چنانچه قلب خون نرساند مغز هم از کار می‎افتد. مرکز حیات گاهی از اوقات به مغز نسبت داده می‎شود، از باب این که مرکز اعصاب است و فکر و ایده از مغز تراوش می‎کند. گاهی از اوقات هم به قلب نسبت می‎دهیم حتی فکر را،

ناوبری کتاب