جنبنده. وقتی بچه توانست روی پای خود چند قدم راه برود میگویند "درج". "دب" و "درج" ضمیرش به اعتبار بچه هایش به شیطان برمی گردد و این را در کلام عرب استخدام میگویند. استخدام آن است که لفظی را بگویند و یک معنی اراده کنند و از ضمیر آن لفظ که به آن برمی گردد معنای دیگری، یا دو ضمیر یکی به یک معنی و دیگری به معنای دیگری، در اینجا "دب" و همچنین "درج" ضمیرش به آن شیطان که بچه است برمی گردد، بچه شیطان هم شیطان است.
مقصود حضرت این است که شیطان همیشه ملازم آنان و در کنار آنان لانه کرده است، هم شیطان بزرگ و هم بچه شیطانها.
"فنظر بأعینهم، و نطق بألسنتهم"
(پس شیطان به وسیله چشمهای آنان نگاه میکند، و به وسیله زبانهای آنان سخن میگوید.)
ریشه تمام کارهایی که انسان به وسیله اعضاء و جوارح انجام میدهد در دل و مغز اوست، فکر میکند و به دنبال فکر نگاه میکند، گرچه گاهی اوقات شما غفلت داری از این که فکر کرده ای اما هر نگاهی از شما دنبال فعالیت مغز شماست، هر دست تکان دادنی از شما به دنبال حرکت مغز شماست، مغز فکر میکند تصمیم میگیرد، به دنبال تصمیم مغز، چشم میبیند، گوش میشنود، دست و زبان حرکت میکنند.
این که حضرت میفرماید: "شیطان در سینه اینها تخم گذاشته و جوجه کرده" چون سینه مرکز قلب است. سابقا فعالیتها به قلب نسبت داده میشد ولی امروز به مغز نسبت میدهیم، و هر دو صحیح است. مغز مرکز اعصاب انسان و قلب مرکز خون است، اگر خون نباشد ما حیات نداریم، حیات انسان حتی حیات مغز به قلب است، اگر چنانچه قلب خون نرساند مغز هم از کار میافتد. مرکز حیات گاهی از اوقات به مغز نسبت داده میشود، از باب این که مرکز اعصاب است و فکر و ایده از مغز تراوش میکند. گاهی از اوقات هم به قلب نسبت میدهیم حتی فکر را،