یعنی علاقه پسر ابی طالب به مرگ بیشتر است از علاقه طفل به پستان مادرش. مرگ برای من سعادت است، از مرگ کسی میترسد که وظایفش را انجام نداده باشد، اما کسی که وظایف خود را به خوبی انجام میدهد و میداند مرگ لقاءالله است، برای انسان کمال است، در مرگ حیات انسان قرار دارد، چنین کسی از مرگ نمی ترسد. پس این که من در مقابل خلفا قیام نمی کنم، نه این که از مرگ میترسم بلکه برای این است که قیام باید عاقلانه باشد و الان چنین نیست.
علت سکوت علی (ع)
"بل اندمجت علی مکنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الارشیة فی الطوی البعیدة"
(بلکه من بر علومی پوشیده و پنهان پیچیده شده ام که اگر آن را ظاهر کنم مضطرب و متزلزل میشوید، مانند متزلزل شدن طناب در چاه عمیق.)
"اندماج" به معنای پیچیده شدن است؛ "مکنون" یعنی پوشیده؛ "باح یبوح" به معنای "ظهر" است، در اینجا "باح" به وسیله "ب'" متعدی شده و به معنای "اظهر" آمده است، "لو بحت به" به معنای "لو أظهرته" میباشد، یعنی اگر بخواهم آن علوم را ظاهر کنم؛ "ارشیة" جمع "رشاء" است یعنی طناب؛ "طوی" به معنای "مطوی" است یعنی چاههای سنگ چین شده، به اصطلاح فعیل به معنای مفعول است، و در حقیقت معنای جمعی هم دارد.
حضرت میفرماید: سکوت من به خاطر ترس از مرگ نیست بلکه به خاطر علوم و اسراری است که من میدانم اما نمی توانم ظاهر کنم؛ زیرا شما تحمل شنیدن آن علوم را ندارید و کنترل خود را از دست میدهید و مضطرب و متزلزل میشوید، همچون تزلزل طناب در چاههای عمیق.
مسلما پیغمبراکرم (ص) علومی را به حضرت علی (ع) القاء کرده بود،