"و لا وقت معدود"
(و برای وجود خدا و صفات او وقتی نیست که به شمار آید.)
این طور نیست که بگوییم مثلا از سه هزار سال پیش خدا وجود پیدا کرده، خدا موجودی است بی نهایت که از ازل بوده و تا ابد هم هست پس قهرا سرمدی است.ازلی چیزی است که اول ندارد، ابدی چیزی است که آخر ندارد، و سرمدی چیزی است که نه اول دارد و نه آخر. همه موجودات حتی زمان وابسته به "حق" هستند، و زمان در ذات خدا راه ندارد.
نظر فلاسفه قدیم راجع به زمان
فلاسفه قدیم تا زمان مرحوم ملاصدرا که به حرکت جوهری قائل نبودند میگفتند: زمان مقدار حرکت فلک است، و عالم را تصور میکردند مانند یک پیاز که طبقات دارد و زمین را مانند وسط پیاز در نظر میگرفتند و فرض میکردند که سیارات دیگر همانند لایه های پیاز مرکز را احاطه کرده اند، و مرکز که زمین باشد ساکن فرض میشد و مقدار گردش لایه ها یعنی افلاک را زمان مینامیدند.
زمان از نظر صدرالمتألهین
مرحوم صدرالمتألهین که به حرکت جوهری قائل شده این نظریه را رد کرد و گفت: عالم ماده در ذاتش حرکت میکند و اصلا ذات عالم ماده عین حرکت است؛ و نتیجه گرفت که زمان، مقدار حرکتی است که در ذات ماده هست.الحکمة المتعالیة (الاسفار الاربعة)، ج 3، ص 115 امروز هم میگویند ماده از الکترون و پروتون تشکیل شده که مثل یک منظومه شمسی در حرکت اند.
بعد زمانی و مکانی عالم ماده
ملاصدرا در اسفار میگوید: برای عالم ماده امتدادهایی هست: امتداد مکانی و