"همم" جمع "همت" است یعنی تصمیم و عزم، انسانها هر اندازه تصمیم و اراده شان قوی و عالی باشد نمی توانند به کنه ذات خداوند احاطه پیدا کنند؛ ادراک احاطه علمی است به چیزی؛ شما اگر ادعا کردید که چیزی را درک میکنید یعنی آن چیز نزدتان حاضر شده و علم شما به آن احاطه پیدا کرده است و در نتیجه آن چیز باید مخلوق ذهن شما و زیردستتان باشد.
خدایی که خالق ما و واجب الوجود است - و در مقابل، ما مخلوق او و ممکن الوجود و عاجز و فقیر هستیم و این فقر و کمبود ما به یک موجودی که کمال و وجود مطلق است منتهی شده - چگونه ما میتوانیم به او احاطه پیدا کنیم و او را درک نماییم ؟
امروز انسان در اثر تصمیم و همت عالی خود به کره ماه رفته است، اگر بیشتر تصمیم بگیرد به کره مریخ هم میرود، ولی بالاخره تمام این نظام وجود و آن عوالم مخلوق خدا هستند و باز خدا به همه اینها محیط است، و بشر هرچه پیشرفت کند و تصمیم بگیرد نمی تواند به کنه ذات و صفات حق تعالی برسد.
"و لایناله غوص الفطن"
(و انسان هر اندازه تیزبین و باهوش و زیرک باشد باز با این تیزبینی نمی تواند به منتهای این دریا برسد.)
"فطن" جمع "فطنة" به معنای زیرکی است. در اینجا معارف و علوم عقلی که از خداوند و صفات و کمالات او بحث میکنند به یک دریای بی پایان تشبیه شده است که غواص در دریا میرود و چیزی گرانبها را به دست میآورد. بعد حضرت میفرماید:
"الذی لیس لصفته حد محدود، و لا نعت موجود"
(خدایی که برای صفتش حد مشخصی نیست، و ذات و کمالاتش را نمی توان توصیف نمود.)