صفحه ۸۸

"الحمد لله الذی لایبلغ مدحته القائلون"

(به طور کلی جنس حمد و ستایش مخصوص به خداست، خدایی که گویندگان به نوع مدح مناسب با او نمی توانند برسند.)

ظاهرا "ال" در "الحمد لله" الف و لام جنس است.

حمد، شکر و مدح

این سه کلمه بر حسب معنا قریب به هم هستند ولی تفاوتهایی دارند و معمولا می‎گویند: حمد اخص از مدح است. مدح یعنی تمجید یک موجودی که دارای حسن و کمال است ولو آن حسن و کمال، اختیاری آن موجود نباشد (غیراختیاری او باشد) مثلا شما می‎توانید بگویید: "مدحت الشمس" یعنی خورشید را مدح کردم، برای این که خورشید کمال دارد؛ یا "مدحت اللؤلؤ" یعنی لؤلؤ را مدح کردم، زیبایی در لؤلؤ و الماس و نظایر اینها به اختیار خودشان نیست، این زیبایی اصلا جزء ساختمان وجودشان است. ولی حمد در مقابل خوبی ها و کمالاتی است که به اختیار شخص حاصل می‎شود؛ مثلا خدای تبارک و تعالی قادر مختار است و به اختیار خودش و با علم و قدرت و حیاتی که داراست، عالم را خلق کرده است؛ شما اگر کار خوبی را از روی اختیار و قدرت خودتان انجام دادید، استعمال حمد در برابر شما صحیح است، البته می‎شود در این موارد مدح هم گفت، ولی نمی شود در امور غیر اختیاری حمد را به کار برد؛ اما شکر در مقابل نعمت است. حمد و مدح لازم نیست در مقابل نعمت باشد، بلکه برای کمالی است که کسی دارد، اگرچه آن کمال نعمتی برای ما نباشد، اما شکر در صورتی است که نعمت دهنده را برای انعامی که به ما کرده است تعظیم کنیم. پس شکر اخص از حمد و مدح است، زیرا حمد و مدح لازم نیست در مقابل نعمت باشد. از بیان گذشته به دست می‎آید که بر حسب مورد حمد از شکر اعم است، و مدح از حمد

ناوبری کتاب