"وضعنی فی حجره" پیغمبر مرا در دامن خودش گذاشت "و انا ولد" در حالی که بچه بودم "یضمنی الی صدره" من را به سینه خودش میچسباند، مثل اولاد خودش با من رفتار میکرد "و ما وجد لی کذبة فی قول و لا خطلة فی فعل" پیغمبر هیچ گاه نه دروغی از من شنید و نه کار اشتباهی یافت. بعد حضرت میفرماید: خدا برای پیغمبراکرم (ص) یک ملکی را موکل کرده بود که آن ملک راهنمای پیغمبراکرم (ص) بود در زندگی و محاسن، و من هم آنها را از پیغمبر یاد گرفتم، "و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل أثر امه" من دنبال پیغمبراکرم (ص) میرفتم در رفتار و کردار همان طور که بچه شتر همیشه دنبال مادرش میرود و از او جدا نمی شود، در همه حرکات و سکناتم دنبال پیغمبراکرم (ص) بودم، "یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما" در هر روزی پیغمبراکرم (ص) از اخلاق خودش یک نشانه ای، یک مطلبی را برای من اظهار میکرد، "و یأمرنی بالاقتداء به" و به من دستور پیروی کردن میداد، "و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله (ص) و خدیجة و انا ثالثهما" در صدر اسلام فقط یک خانواده بود که در آن اسلام مطرح بود آن هم پیغمبر بود و خدیجه و من هم سومی آنها بودم. چون حضرت علی (ع) در خانه پیغمبر(ص) زندگی میکرد مثل فرزند آن حضرت بود.
میفرماید: "أری نور الوحی و الرسالة" من میدیدم نور وحی و رسالت را بر پیغمبراکرم (ص)، "و اشم ریح النبوة" و بوی نبوت را استشمام میکردم، "و لقد سمعت رنة الشیطان حین نزل الوحی علیه" حضرت میفرماید: وقتی که وحی بر پیغمبراکرم (ص) نازل شد شیطان یک ناله ای کرد که معنای ناله اش این بود: با این اسلامی که این پیغمبر آورد همه زحمتهای من هدر میرود، و من شنیدم ناله شیطان را، عرض کردم یا رسول الله این ناله چیست ؟ حضرت فرمود: معلوم میشود هرچه من میشنوم تو هم میشنوی، سپس فرمود: این ناله شیطان است، "أیس من عبادته" مأیوس شده است از این که کسی از او پیروی کند، و فرمود: "انک تسمع