صفحه ۷۸

عبدالله بن زبیر بدگویی می‎کرد، فحش می‎داد، بعد که حضرت بر او مستولی شد آزادش کرد. بعد می‎گوید با این که عایشه از ارکان جنگ جمل بود، علی (ع) پس از پیروزی، او را محترمانه سوار شتر کرد و بیست نفر را هم موکل کرد و فرمود: عایشه را محترمانه ببرید به مدینه برسانید؛ عایشه در وسط راه عصبانی شد و شروع کرد به بدگویی نسبت به حضرت علی (ع) و گفت: علی زن و ناموس پیغمبر را میان یک عده از مردها روانه کرده؛ آنها هم وقتی که رسیدند به مدینه عمامه هایشان را برداشتند و گفتند: ببینید ما هم زن هستیم ! حضرت بیست نفر زن را با عمامه و اسلحه آماده کرده بود و همراه عایشه فرستاده بود تا او را به مدینه برسانند، این هم رفتارش با عایشه.

اما رفتارش با اهل بصره، هنگامی که حضرت بر اهل بصره پیروز شد فرمود: هر کس از هر کس هر چه گرفته است پس بدهد و به آنها کاری نداشته باشد، همه شان آزادند و اگر کسی فرار کرده دنبالش نروید و مبادا کسانی را که مجروح شده اند بکشید، آنها را رها کنید؛ خلاصه حضرت از همه مردم بصره گذشت با این که اینها چقدر جنگ کرده و کشته بودند.

بعد ابن ابی الحدید می‎گوید: در جنگ صفین وقتی که حضرت با اصحابش آمد معاویه یک عده ای را مأمور کرده بود شریعه فرات را گرفته بودند (یعنی مرکز آب را) و گفته بود که هیچ نگذارید آب به اصحاب علی (ع) برسد؛ اصحاب حضرت علی (ع) هرچه اصرار کردند که آب باید برای همه حلال باشد، ارتش معاویه می‎گفتند نه، بگذارید علی و اصحابش از تشنگی بمیرند چنانچه عثمان از تشنگی مرد. حضرت علی (ع) ناچار شدند جنگ کنند، و حمله کردند و شریعه فرات را از آنها گرفتند و آب در اختیار اصحاب حضرت علی (ع) قرار گرفت، اصحاب حضرت علی (ع) عرض کردند که ما هم آب را به روی ارتش معاویه ببندیم، تلافی کنیم، حضرت فرمود: نه، ما بدی را به بدی تلافی نمی کنیم،

ناوبری کتاب