عبدالله بن زبیر بدگویی میکرد، فحش میداد، بعد که حضرت بر او مستولی شد آزادش کرد. بعد میگوید با این که عایشه از ارکان جنگ جمل بود، علی (ع) پس از پیروزی، او را محترمانه سوار شتر کرد و بیست نفر را هم موکل کرد و فرمود: عایشه را محترمانه ببرید به مدینه برسانید؛ عایشه در وسط راه عصبانی شد و شروع کرد به بدگویی نسبت به حضرت علی (ع) و گفت: علی زن و ناموس پیغمبر را میان یک عده از مردها روانه کرده؛ آنها هم وقتی که رسیدند به مدینه عمامه هایشان را برداشتند و گفتند: ببینید ما هم زن هستیم ! حضرت بیست نفر زن را با عمامه و اسلحه آماده کرده بود و همراه عایشه فرستاده بود تا او را به مدینه برسانند، این هم رفتارش با عایشه.
اما رفتارش با اهل بصره، هنگامی که حضرت بر اهل بصره پیروز شد فرمود: هر کس از هر کس هر چه گرفته است پس بدهد و به آنها کاری نداشته باشد، همه شان آزادند و اگر کسی فرار کرده دنبالش نروید و مبادا کسانی را که مجروح شده اند بکشید، آنها را رها کنید؛ خلاصه حضرت از همه مردم بصره گذشت با این که اینها چقدر جنگ کرده و کشته بودند.
بعد ابن ابی الحدید میگوید: در جنگ صفین وقتی که حضرت با اصحابش آمد معاویه یک عده ای را مأمور کرده بود شریعه فرات را گرفته بودند (یعنی مرکز آب را) و گفته بود که هیچ نگذارید آب به اصحاب علی (ع) برسد؛ اصحاب حضرت علی (ع) هرچه اصرار کردند که آب باید برای همه حلال باشد، ارتش معاویه میگفتند نه، بگذارید علی و اصحابش از تشنگی بمیرند چنانچه عثمان از تشنگی مرد. حضرت علی (ع) ناچار شدند جنگ کنند، و حمله کردند و شریعه فرات را از آنها گرفتند و آب در اختیار اصحاب حضرت علی (ع) قرار گرفت، اصحاب حضرت علی (ع) عرض کردند که ما هم آب را به روی ارتش معاویه ببندیم، تلافی کنیم، حضرت فرمود: نه، ما بدی را به بدی تلافی نمی کنیم،