"و قام لواؤه"
(و به وسیله این مردم پرچم بزرگ شیطان روی پای خودش ایستاده بود.)
"علم" به پرچم کوچک، و "لواء" به پرچم بزرگ میگویند.
در زمانهای گذشته در جنگها یک پرچم بزرگ داشتند که در جلوی سپاه بوده و به آن "لواء" میگفتند، و تا وقتی آن پرچم بزرگ برافراشته بود سپاه مقاومت میکرد، اما وقتی پرچم پایین میآمد علامت شکست بود، لذا در جنگها بنابر این بود که چند نفر به عنوان جانشین پرچم دار باشند، تا اگر پرچم دار تیر خورد دیگری پرچم را بر دوش بگیرد و همیشه برافراشته باشد.
ترسیم فتنه های زمان بعثت
"فی فتن داستهم باخفافها، و وطئتهم بأظلافها، و قامت علی سنابکها"
(مردم در فتنه هایی بودند که همچون شتران آنان را پایمال، و چون گاوان آنان را لگدکوب، و چون اسبان آنان را زیر سم های خود له نمودند.)
"فی فتن" عطف بیان است برای "فتن" اول، یعنی مردم در فتنه هایی بودند که این فتنه ها آنان را نابود میکرد. "داستهم" یعنی مردم را له کرده بود. "اخفاف" جمع "خف" است، "خف" پای شتر را میگویند که پهن است و ظاهرا خیلی نرم اما خیلی زور و قدرت دارد. اگر شتر نسبت به کسی کینه پیدا کند با پایش او را له میکند.
"وطئ" به معنای له کردن زیر پا میباشد، قرآن میفرماید: (و لایطئون موطئا یغیظ الکفار)سوره توبه، آیه 120 یعنی قدم نمی گذارند در جایی که کافران را به خشم میآورد. "أظلاف" جمع "ظلف" است، "ظلف" آن صنف پاهایی است که گاو و گوسفند دارند و وسط سم آنها باز است. و "سنابک" جمع "سنبک" یعنی کنار سم حیوان که اینجا منظور همان سم است، مانند سم اسب و سم ستوران.