صفحه ۶۱۷

یعنی همه کور بودند، راه حق را گم کرده بودند، در گردابی گرفتار بودند و نمی دانستند راه نجاتشان چه چیز است.

"عصی الرحمن، و نصر الشیطان، و خذل الایمان"

(خدا معصیت می‎شد، شیطان کمک می‎شد، و ایمان مخذول شده بود.)

تمام کارهایی که می‎کردند معصیت خدا بود؛ خواسته های شیطان به دست مردم انجام می‎شد و ایمان به خدا در نظر مردم کوچک و بی ارزش شده بود.

"فانهارت دعائمه، و تنکرت معالمه، و درست سبله"

(پس ستونهای ایمان خراب شده بود، و علامات و نشانه های ایمان به حالت بدی درآمده، و راههای ایمان مندرس و کهنه شده بود.)

"انهار" مصدر آن "انهیار" به معنای خراب شدن و سقوط کردن است، "دعائم" جمع "دعامة" به معنای ستون است. "تنکر" معنایش این است که چیزی که صورت خوشی داشته به صورت و حالت زشتی در آمده باشد، "معالم" جمع "معلم" است به معنای علامات و راهها. راه ایمان منطق است و استدلال و عقل، در بین مردم زمان بعثت پیغمبراکرم (ص) منطق و استدلال و عقل حکم فرما نبود، زور بود و شمشیر، رییس قبیله هرچه می‎گفت باید عمل می‎شد، مسأله تقلید از پدران و گذشتگان برای آنها بسیار مهم بود، و به منطق و استدلال هیچ اهمیت نمی دادند.

"و عفت شرکه"

(و راههای ایمان و حق کهنه شده بود.)

"شرک" جمع "شراک" است، "شراک" بند کفش و راه مستقیم و جاده وسطی را نیز می‎گویند. "عفت" به معنای "درست" است، یعنی راه مستقیم ایمان مندرس شده بود.

اینها همه عباراتی است به یک مضمون؛ حضرت علی (ع) برای مجسم کردن محیط آن روز این عبارتها را می‎فرماید، منظور این که جهل و توحش و بربریت

ناوبری کتاب