یعنی همه کور بودند، راه حق را گم کرده بودند، در گردابی گرفتار بودند و نمی دانستند راه نجاتشان چه چیز است.
"عصی الرحمن، و نصر الشیطان، و خذل الایمان"
(خدا معصیت میشد، شیطان کمک میشد، و ایمان مخذول شده بود.)
تمام کارهایی که میکردند معصیت خدا بود؛ خواسته های شیطان به دست مردم انجام میشد و ایمان به خدا در نظر مردم کوچک و بی ارزش شده بود.
"فانهارت دعائمه، و تنکرت معالمه، و درست سبله"
(پس ستونهای ایمان خراب شده بود، و علامات و نشانه های ایمان به حالت بدی درآمده، و راههای ایمان مندرس و کهنه شده بود.)
"انهار" مصدر آن "انهیار" به معنای خراب شدن و سقوط کردن است، "دعائم" جمع "دعامة" به معنای ستون است. "تنکر" معنایش این است که چیزی که صورت خوشی داشته به صورت و حالت زشتی در آمده باشد، "معالم" جمع "معلم" است به معنای علامات و راهها. راه ایمان منطق است و استدلال و عقل، در بین مردم زمان بعثت پیغمبراکرم (ص) منطق و استدلال و عقل حکم فرما نبود، زور بود و شمشیر، رییس قبیله هرچه میگفت باید عمل میشد، مسأله تقلید از پدران و گذشتگان برای آنها بسیار مهم بود، و به منطق و استدلال هیچ اهمیت نمی دادند.
"و عفت شرکه"
(و راههای ایمان و حق کهنه شده بود.)
"شرک" جمع "شراک" است، "شراک" بند کفش و راه مستقیم و جاده وسطی را نیز میگویند. "عفت" به معنای "درست" است، یعنی راه مستقیم ایمان مندرس شده بود.
اینها همه عباراتی است به یک مضمون؛ حضرت علی (ع) برای مجسم کردن محیط آن روز این عبارتها را میفرماید، منظور این که جهل و توحش و بربریت