معتقدند حضرت امیر(ع) حکایت مردم زمان خودشان را شرح میدهند؛منهاج البراعة، ج 2، ص 296؛ و شرح ابن میثم، ج 1، ص 241 یعنی مردم کوفه و شام را، چون مردم کوفه زیر نظر حضرت علی (ع) بودند و مردم شام تحت لوای حکومت معاویه؛ ولی ظاهرا حق با همانهایی است که جمله را مربوط به قبل گرفته اند، زیرا معنای جملات روانتر میشود. به هرحال معنای عبارت چنین میشود: خدا پیغمبراکرم (ص) را در حالی فرستاد که مردم در فتنه هایی بودند که ریسمان دین قطع شده بود؛ یعنی دیگر مسأله دین در بین آنها مطرح نبود.
از ابتدایی که خداوند بشر را خلق کرده دین حق یعنی توحید دین مردم بوده، اما در محیط عربستان دین حق (دین حنیف) که وسیله ارتباط مخلوق با خالق است رشته هایش قطع شده بود؛ و مسأله بت پرستی، جنگ و ستیز و شرک به خدا مطرح بود. این که حضرت میفرمایند: "ریسمان دین قطع شده بود" دین تشبیه شده به ریسمان، چون دین وسیله ارتباط مردم با خداست، در قرآن هم که "حبل الله" گفته شده به همین اعتبار است. در اینجا در حقیقت ارتباط معنوی به ارتباط حسی تشبیه شده، ریسمان وسیله ارتباط حسی است، این را برای ارتباط معنوی استعاره "استعاره" نوعی از مجاز است که کلمه ای را در یک معنای مجازی که شباهت زیادی به معنای حقیقی دارد استعمال میکنند. (برای آگاهی بیشتر از ویژگی های استعاره به کتابهایی که در علم معانی و بیان نوشته شده رجوع شود.) آورده اند. "حبل الدین" در حقیقت اضافه "مشبه به" است به "مشبه"، دین تشبیه به ریسمان شده چون ریسمان وسیله ارتباط است، آن وقت "مشبه به" که حبل است اضافه شده است به دین که "مشبه" است.
"و تزعزعت سواری الیقین"
(و ستونهای یقین متزلزل شده بود.)
"تزعزع" به معنی متزلزل شدن است، و "سواری" جمع "ساریة" به معنای