سرسخت تر میشود؛ خدا نکند انسان گرفتار تعصب شود که هر حقی را توجیه میکند و خودش را برای باطل خودش قانع میکند.
"فأمره (ص) فرجع" پیغمبراکرم (ص) فرمان داد نصف درخت سر جایش برگشت و یک درخت کامل شد. مقصود پیامبر اتمام حجت بر مشرکین بود.هدف آوردن معجزه روشن نمودن حق است؛ و پس از روشن شدن آن، برای افرادی که زمینه فلاح و رستگاری در آنان از بین نرفته باشد، معجزه وسیله گرویدن آنها به حق و ایمان آوردنشان میشود، ولی نسبت به کسانی که دلشان سخت شده و زمینه حق جویی و گرایش به حق را از بین برده باشند اتمام حجت است. "فقلت انا: لا اله الا الله فانی اول مؤمن بک یا رسول الله" حضرت میفرماید در این هنگام من گفتم: نیست معبودی جز خدا، پس من اولین ایمان آورنده به شما هستم ای پیامبرخدا. مقصود این است که در این داستان من اولین مؤمن به پیامبر(ص) هستم وگرنه حضرت امیر(ع) پیش از این داستان ایمان آورده بودند. "و اول من اقر بأن الشجرة فعلت ما فعلت بامر الله تعالی تصدیقا بنبوتک و اجلالا لکلمتک" و من اول کسی هستم که اقرار میکنم که این درخت کاری را که انجام داد به امر خدا این کار را کرد، برای اقرار به نبوت شما و این که بزرگ بشمارد فرمان شما را.
"فقال القوم کلهم: بل ساحر کذاب ! عجیب السحر خفیف فیه" ولی کفار گفتند: این پیغمبر نیست بلکه جادوگر و دروغگوست و سحرش هم سحر عجیب و روانی است. "و هل یصدقک فی امرک الا مثل هذا؟! - یعنوننی -" بعد با بی اعتنایی اشاره به حضرت علی (ع) کردند و به پیامبراکرم (ص)گفتند: آیا کسی تو را تصدیق میکند در این گفته ای که داری جز این شخص ؟! حضرت در اینجا میفرماید: قصد آنها از این گفته من بودم. بعد حضرت خصوصیاتی را از خودشان بیان میکنند:
1 - "و انی لمن قوم لاتأخذهم فی الله لومة لائم" همانا من از مردمی هستم که هیچ وقت ملامت ملامت کنندگان در راه خدا مانع کارشان نمی شود.