در اینجا اگر "لا تقصر" باشد از ماده "تقصیر" است، و اگر "لا تقصر" بدون تشدید باشد از ماده "قصور" میشود.
پیامبران کمی عددشان نه سبب میشود که در آنها قصور و کوتاهی پیدا شود، زیرا روح آنان قوی و کامل است؛ و نه سبب میشود که در آنها تقصیر پیدا شود، زیرا ضعف ایمان ندارند؛ لذا انبیا کوشش خودشان را میکردند، یک نفره در مقابل یک جمعیت ظالم و طاغی قیام میکردند گرچه شهید میشدند، پیامبراکرم (ص) در مکه با این که تنها بود در مقابل مشرکین حرف خودش را میزد و آنها را به توحید دعوت میکرد و میفرمود: "قولوا لا اله الا الله" و از این جهت میگویند پیامبران هیچ گاه تقیه نمی کنند، حق را میگویند و متحمل سختی ها و شداید هم میشوند، پیامبراکرم (ص) فرمودند: "المؤمن وحده جماعة" شخص مؤمن به تنهایی یک دسته و جمعیت است.
"و لا کثرة المکذبین لهم" و زیادی تکذیب کنندگان هم سبب نمی شد که پیامبران دست از حرف خودشان بردارند. مخالفین زیاد پیامبران موجب ترس یا محافظه کاری و سازشکاری آنان با اهل باطل نمی شد.
"من سابق سمی له من بعده، او غابر عرفه من قبله"
(بعضی از پیامبران گذشته بودند که نام پیامبر آینده به آنان گفته شده، و یا پیامبر آینده که پیغمبر قبلی او را معرفی کرده است.)
از این عبارت حضرت میفهمیم برای هر پیامبری، پیامبر بعد از او با نام و نشان ذکر شده است. "سمی" به معنای نامبرده است، یعنی نامش معرفی شده، لذا از این عبارت نهج البلاغه معلوم میشود بنای خدای تبارک و تعالی بر این بوده که هر پیامبری را میفرستاده ضمن مطالبی که آن پیامبر به آنها وظیفه داشته، یکی هم این بوده که پیامبر آینده بعد از خودش را هم به مردم معرفی کند و این جزء برنامه پیامبران بوده است.