هم داری ؟ گفت: آری، پرسیدم: با آن چه کار میکنی ؟ گفت: به وسیله آن صداها را میشنوم، پرسیدم: آیا قلب هم داری ؟ گفت: آری، پرسیدم: با آن چه کار میکنی ؟ گفت: به وسیله قلب آنچه توسط جوارح و اعضای مختلفم به من میرسد تمیز و تشخیص میدهم و اگر شکی و تردیدی باشد قلب آن را از بین میبرد. پرسیدم: آیا این اعضاء و جوارح شما را از قلب بی نیاز نمی کنند؟ گفت: نه، پرسیدم: چطور با این که همه اعضاء و جوارحت سالم اند و کار ادراکات تو را انجام میدهند؟ گفت: فرزندم هرگاه یکی از اعضاء و جوارح من در کار خود نظیر شنیدن، دیدن، بوییدن و غیره شک نمود آن را به قلب ارجاع میدهد و قلب حقیقت آن را تشخیص و تمیز میدهد و قلب خطاهای جوارح و اعضاء را مشخص میکند. پرسیدم: پس فایده قلب تشخیص خطاهای جوارح است ؟ گفت: آری، پرسیدم: بنابراین وجود قلب برای انسان لازم است ؟ گفت: حتما لازم است برای این که حکم باشد بین اعضاء و جوارح، پرسیدم: خداوند برای کشور بدن تو یک رییس و حکم و امامی که بین کارهای جوارح و اعضای تو حق را از باطل و خطا را از صحیح تشخیص دهد قرار داده است، اما برای جامعه بشری یک حکم و امام و پیشوایی قرار نداده است که در خطاها و مشکلات و شک و تردیدها و اختلافات خود به او مراجعه کنند؟!اصول کافی، ج 1، ص 169
مفاد استدلال هشام همان مفاد دلیل عقلی بود که پیش از این یادآور شدیم. و بر اساس آن خداوند در هر زمانی برای مردم یک حجت و پیشوایی دارد، خواه پیامبر باشد یا کتاب و یا امام. از این رو در اینجا حضرت علی (ع) در عبارت نهج البلاغه که موضوع بحث ماست این چنین فرمودند:
"و لم یخل سبحانه خلقه"
(و خدای سبحان هیچ گاه خلق خودش را خالی نگذاشته است.)