محول کنیم این دو اشکال که گفتیم وجود دارد، و لذا ما میبینیم عملا حتی در کشورهای متمدن جهان هر سال یک قانون میگذرانند و بعد از چندی مواجه با اشکال میشوند و مجبور هستند که از آن قانون صرف نظر کنند، و این دلیل بر این است که اینها نمی توانند تمام خصوصیات را پیش بینی کنند.
پس لازم است از طرف خداوند متعال که عالم و قادر و حکیم است قانونی برای بشر تنظیم شود که در معاملات و داد و ستدها و زندگی عدالت اجتماعی او را تأمین کند و نیاز بشر را از این جهت برطرف سازد، و از طرفی خود خداوند متعال یک موجود مجرد است و فوق این است که با افراد تماس داشته باشد، پس باید انسان کاملی که از عالم غیب مطالب به او وحی میشود واسطه بین انسان و خدا باشد و حقایق و قوانین را تلقی و به بشر ابلاغ کند، و قهرا در قانون خداوند متعال آن دو اشکال که گفتیم نیست، برای این که خداوند محیط به همه شئون عالم و مصالح و مفاسد است، و دیگر این که خداوند متعال در این قانون حظ و بهره ای ندارد تا بگوییم به نفع خودش قانون میگذارد، خداوند احتیاج ندارد و قهرا آنچه که مصلحت بشر است در نظر گرفته میشود. پس ما به پیامبر احتیاج داریم و برای شناخت او هم باید کاری از او صادر بشود که نشان دهد با خداوند ارتباط دارد؛ زیرا هر کس ممکن است ادعا کند که من از طرف خدا آمده ام، بایستی کسی که از طرف خدا فرستاده میشود خدا به او قدرتی داده باشد که بتواند کارهای فوق طاقت بشر انجام دهد که این اسمش معجزه است.
این خلاصه چیزی است که شیخ الرئیس در شفا برای اثبات نبوت میگوید، آن وقت ایشان تعبیر جالبی هم دارند که میفرماید: "فالحاجة الی هذا الانسان فی ان یبقی نوع الناس و یتحصل وجوده، أشد من الحاجة الی انبات الشعر علی الاشفار و علی الحاجبین و تقعیر الاخمص من القدمین و اشیاء اخری من المنافع التی